حجاب اجباری و ممنوعیت الکل؛ مسئله این است؟/ علیرضا گودرزی

    خانه  > slide, سایر گروهها  >  حجاب اجباری و ممنوعیت الکل؛ مسئله این است؟/ علیرضا گودرزی

  •  خبر اختصاصی
  •  تاریخ : ۱۴۰۲/۱۲/۰۷
  •  دسته : slide,سایر گروهها
  •   لینک کوتاه :
  •  کد خبر : 021207830
چاپ خبر

حجاب اجباری و ممنوعیت الکل؛ مسئله این است؟/ علیرضا گودرزی

ماهنامه خط صلح – آیا با وجود قوانین سختگیرانه‌ی اسلامی مانند محدودیت در انتخاب پوشش (چه زنان و چه مردان) و ممنوعیت استفاده از الکل، می‌توان امیدی به رونق صنعت گردشگری در ایران داشت؟

به پرسش بالا با یک کلمه پاسخ می‌دهم: بله! در ادامه‌ی این مطلب دلایلی که برای این پاسخ دارم و مشکل اصلی پیش روی گردشگری ایران را مطرح می‌کنم.

گردشگر ویژگی خاصی ندارد؛ انسانی است مثل دیگر انسان‌ها. در واقع هر انسانی زمانی که به گردشگری بپردازد، می‌شود گردشگر. با این تعریف، نباید به ‌دنبال یک تیپ شخصیتی، یک عقیده، یک مبدأ، یک مقصد و یا هر نوع دسته‌بندی دیگری برای گردشگر قایل باشیم. بین افرادی که هر سال از کشورهای مختلف به سفر حج می‌روند، کسانی هستند که برای معنویت سفر می‌کنند، کسانی دوست دارند به لقب حاجی برسند و کسانی به نیابت از دیگری می‌روند. سر ریچارد فرانسیس برتون که در سال ۱۸۵۳ به حج رفت، می‌دانست که اگر آن‌جا بفهمند که واقعاً حاجی عبدالله نیست و از هند نیامده، بلکه یک افسر بی‌دین ارتش انگلستان است، جان خود را از دست می‌دهد. اما جاذبه‌ی انجام ماموریت عجیب و غریب و حس کنجکاوی و ماجراجویی او را به این سو سوق داد. امپراتور افسانه‌ای مالی، منسا موسی که مشهور است ثروتمندترین انسان در کل تاریخ بوده، در نیمه‌ی اول قرن سیزدهم میلادی به سفر حج رفت و کاروان پر زرق‌وبرقش چشم جهان را آزرد! نمی‌دانم برای به‌رخ کشیدن ثروتش رفت، یا واقعاً عقیده داشت. اما این سفر را به هر حال می‌توانست با نمایش کم‌تری برگزار کند که شبیه‌تر به سنت اسلامی باشد.

در حج، یعنی سفری که برای مسلمانان باید قاعدتاً یک معنای واحد داشته باشد، این تنوع در سلیقه و انگیزه وجود دارد؛ چه رسد به گردشگری در دیگر شهرها و مکان‌ها. یکی از مهم‌ترین مقاصد خارجی برای ایرانی‌ها استانبول است. زمانی که هواپیما در فرودگاه مقصد می‌نشیند، افراد پراکنده می‌شوند: گروهی مستقیماً به سراغ فروشگاهی می‌روند تا نوشیدنی الکلی را قدری ارزان‌تر از شهر بخرند، گروهی به هتل می‌روند و گروهی دیگر یکراست به مراکز خرید. بین دسته‌ی اخیر بسیار پیش می‌آید که با پرواز چند ساعت بعد و با کلی وسیله به مبدأ بازگردند. البته این دسته را نمی‌توان صرفاً کسبه‌ای دانست که برای مقداری سود این کار را می‌کنند. زمانی که مطلبی (۱) می‌نوشتم برای راهنمایی مسافران در خرید لباس در حین سفر، نمی‌دانستم چند سال بعد خانواده‌ی یکی از سران قوا در سفر استانبول ممکن است نیازمند آن مطلب بوده باشند. اگر پیش از سیسمونی‌گیت از من مشورت می‌خواستند، احتمالاً به آن‌ها توصیه می‌کردم سیسمونی را آنلاین از استانبول سفارش بدهند و سفر استانبول را برای تفریح بروند.

مسافران دیگر مقاصد گردشگری هم به همین تنوع هستند. گروهی می‌روند که آثار فرهنگی و تاریخی یا طبیعی ببینند، گروهی می‌روند که استراحت کنند یا آب‌وهوایی غیر از خانه و کاشانه‌ی خودشان را تجربه کنند، گروهی می‌روند که هیجان داشته باشند، کسانی برای تجارت می‌روند و بسیاری انگیزه‌های دیگر. گردشگرانی که ایران را به ‌عنوان مقصد انتخاب می‌کنند کدامند؟

دو دسته‌ی کلی: کسانی که در ایران زندگی می‌کنند و در ایران گردشگری می‌کنند، کسانی که از کشور دیگری می‌آیند. برای دسته‌ی اول به هر حال دیدن شیراز و یزد و کیش، یا مراجعه به دکتر در تهران، یا زیارت مشهد بسیار پیش می‌آید. هرچند بخش مهمی از سودی که می‌توانست در داخل ایران به صنعت گردشگری برسد، به دبی یا استانبول یا باتومی سرازیر می‌شود. دیدن خانواده‌ی ایرانی با زن بدون روسری و مرد با شلوارک و آبجو در دست در هر یک از این مقاصد عجیب نیست. اما همین خانواده احتمالاً سری هم به اصفهان یا شمال می‌زند. گردشگر خارجی اما چالش‌های دیگری دارد.

زمانی که صحبت از گردشگر خارجی می‌شود، ناخودآگاه به یاد سال‌هایی می‌افتم که راهنمای گردشگری بودم. دو تیپ مسافر خارجی را بیش از بقیه می‌دیدم: گروهی که معمولاً سن و سال بیش‌تری داشتند، با اتوبوس‌های مدرن به هتل‌های خوب می‌رفتند و غالباً جز اصفهان و شیراز و گاه کاشان به جای دیگری نمی‌رفتند. برای این دسته معمولاً ایران گهواره‌ی تمدنی است که دستکم شیراز شعر و شراب و اصفهان افسانه‌ای را در آن باید دید. دسته‌ی دوم، غالباً جوانانی هستند به‌دنبال هیجان و کشف، کوله‌های بزرگ دارند و در هاستل‌های ارزان‌قیمت می‌خوابند. این دسته‌ی اخیر را می‌توان در خراسان جنوبی یا چهارمحال و بختیاری هم دید. اگر بتوانند در خانه‌ی کسی مهمان شوند، یک وعده‌ی غذایی را دور بزنند یا همراه راننده‌ی کامیون از این شهر به آن شهر بروند، برایشان بهتر است که با هزینه‌ی کم‌تر مقاصد بیش‌تری را ببینند. گردشگران زیارتی که از کشورهای شیعه‌نشین به مشهد می‌روند تا زیارت کنند یا به شیراز و تهران می‌روند برای عمل چشم را از این مطلب مستثنی می‌کنم، زیرا احتمالاً مشکلی با فقدان الکلی‌جات و وجود حجاب ندارند. برای آن دو دسته، دیگر جا افتاده که ایران آنتالیا ندارد. اگر می‌خواهی اثر فرهنگی و تاریخی ببینی و یا کوه و کویر زیبا و مردم دوست‌داشتنی، به ایران بیا. کسانی که این‌ها را می‌خواهند، آمده‌اند و باز هم، کم یا زیاد، خواهند آمد.

مشکل اصلی از نظر من چیز دیگری است. قانون هر کشور را می‌توان برای گردشگر توجیه کرد. کسی که چند روزی در ایران می‌ماند می‌تواند حتی در گرمای تابستان روسری سر کند و یا چند روزی از آبجو دور باشد. کاری به حسن و قبح این قوانین ندارم، از نظر من این‌ها برای گردشگر، —آن هم تیپ‌هایی که به ایران می‌آیند— حتی می‌تواند جاذبه باشد: به جایی رفتیم که با جاهای دیگر فرق داشت، سرزمین عجایب بود و در آن آبجو با صفر درصد الکل در همه‌ی رستوران‌ها بود و اتانول تنها برای ضدعفونی کاربرد نداشت. مشکل اصلی این است که گردشگری که به ایران می‌آید نمی‌داند که می‌تواند از ایران بازگردد یا نه. اگر انگ جاسوسی بخورد چه؟ اگر گروگان روابط میان دولتش با دولت ایران شود چه؟ ما، انسان‌های عادی نمی‌دانیم در خفا میان دولت‌ها چه می‌گذرد. حجاب قانون است، منع الکل قانون است، اجرا هم می‌شوند. اما دادرسی منصفانه و منع تعقیب بی‌گناهان که قانون است هم آیا اجرا می‌شود؟ کافی است یک مورد از این دست رخ دهد، که می‌دهد. هشدارهای وزارت خارجه‌ی کشور متبوع گردشگر برای او مهم است. ما به چنین هشدارهایی از سوی وزارت خارجه‌ی خودمان بی‌اعتناییم، زیرا به کلیت آن بی‌اعتمادیم. اما در خیلی از کشورهای جهان افراد پیش از سفر قدری تحقیق می‌کنند و اگر هشدار جدی وجود داشته باشد، از خیر سفر می‌گذرند. روسری را می‌توان سر گردشگر کرد و الکل دستش نداد، اما امنیت قضایی را نمی‌شود نادیده گرفت.

اگر من تصمیم‌گیر بودم، در شرایط بحرانی اقتصاد ایران در این سال‌ها، شاید ترتیبی می‌دادم که در بعضی مناطق، ولو به‌صورت تبعیض‌آمیز میان ایرانی و خارجی، حجاب و الکل را زیرسبیلی نادیده بگیرند. شاید می‌توانستیم از سواحل بلند و کم‌نظیر جنوبی استفاده‌ی بهتری کنیم. اما باز با همین فرض، اگر امنیت قضایی نباشد، باز هم کسی به کیش و چابهار نمی‌رود. چند کیلومتر آن طرف‌تر، همین‌ها هست؛ منتها با تضمین جان و آزادی گردشگران. آن کسی که باید چند صد دلار پول نقد را با خود به ایران بیاورد، اگر نداند که آیا زنده بازمی‌گردد یا نه، وجه‌المصالحه قرار می‌گیرد یا نه، در نهایت، شاید سفر ایران برایش معادل سفر آخرت باشد، چرا باید به ایران بیاید؟ گردشگر ممکن است این‌قدر ریسک‌پذیر باشد که بانجی‌جامپینگ کند یا با چتر از هواپیما بپرد، اما این‌قدر سفیه نیست که خود را وجه‌المصالحه‌ی دولت‌ها کند. من، با تمام عشقی که به این خاک و مردمش دارم، اگر گردشگر غیرایرانی بودم به ایران نمی‌آمدم. به پرسش آغاز بازگردیم؛ با محدودیت‌های حجاب و الکل و مانند این‌ها می‌توان به رونق گردشگری امید داشت؛ مشروط بر آن‌که امنیت قضایی برای گردشگران تأمین شود.

پانوشت: ۱- لباس در سفر؛ چه لباسی ببرم؟ چه لباسی بخرم؟، مجله‌ی پینورست.

مطالب مرتـبط

    • سیاره‌ی تنها: صد و پنجاه‌ و چهارمین شماره از ماهنامه‌ی خط صلح منتشر شد
    • به دلیل عدم رعایت حجاب مشتریان؛ یک کتابفروشی در تهران پلمب شد
    • صدوپنجاه‌وسومین شماره از ماهنامه‌ی خط صلح منتشر شد
    • به دلیل “عدم رعایت شئونات اسلامی”؛ یک مجتمع گردشگری در ساوه پلمب شد
    • به دلیل بی حجابی مشتریان؛ یک فروشگاه کتاب در تهران پلمب شد

برچسب ها: تور لیدر توریست توریسم حجاب اجباری خط صلح خط صلح 154 سیاحت صنعت گردشگری علیرضا گودرزی گردشگران گردشگری ماهنامه خط صلح مشروب‌

بدون نظر

نظر بگذارید

منبع خبر: هرانا

اخبار مرتبط: حجاب اجباری و ممنوعیت الکل؛ مسئله این است؟/ علیرضا گودرزی