گزارش یک مرگ در‌ ام القرای اسلام، ابوالفضل محققی - Gooya News

او دیگر رفته است. غریبانه وبی صدا. چونان فرو افتادن برگی از درختی. او حتی برگی بر درختی نبود. چرا که ریشه‌ای در این خاک نفرین شده نداشت! در سرزمین مادریش که نفرین شده تر از این خاک بود هم ریشه‌ای نداشت. تهیدست تر از آن بود که ریشه در خاک داشته باشد.
چهار ده ساله بود که از مرز ایران و افغانستان گذشت. در جستجوی نان! در جستجوی برادری که اونیز سال‌ها قبل از این مرز گذشته بود.
جثه کوچکی داشت با صورتی آرام که هنوز معصومیت کودکیش را حفظ کرده بود. معصومیتی که تا آخرین لحظه زندگیش که بیشتر از نوزده بهار، نه! نه! بیشتر از نوزده زمستان نبود! راحفظ کرد.
نوشتم زمستان! چرا که سال‌های زندگی زحمتکشان را نه با بهار! بل با سرما و سختی زمستان شماره می‌کنند.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: گزارش یک مرگ در‌ ام القرای اسلام، ابوالفضل محققی - Gooya News