اخبار آب شنگولی
گسترش مسمومیتهای الکلی در ایران: ساقی سیمساقِ ما زهر میدهد!
رادیو زمانه - ۷ تیر ۱۴۰۲
حسین و احمد دو برادرند با فاصلهی سنی شش سال. روزی که حسینِ ۳۱ساله قول یک سفر با «بروبچهها» را به برادر کوچکترش داد، فکر نمیکرد این سفر به کام او و خیلی دیگر از همسفرانشان زهر خواهد ریخت. ماجرا از این قرار بود که حسین و احمد... این حکایت بسیاری از جوانان و نوجوانانیست که برای رسیدن به شادی، چنین خطری را به جان میخرند تا ساقی، جامشان را پر از باده، آبانگور، آب ارمنی، آب شنگولی، بادهی ناب یا آب حیات کند؛ یا هر چیز دیگری که مردم این مایع تلخ را به آن نامیدهاند
جواد موسوی خوزستانی: سلطنت خانم
رادیو زمانه - ۱۹ آذر ۱۳۹۹
شخصیتها زن ، حدود سی و پنج ساله، که شکستهتر از سناش مینماید.مرد ، جوانی قویپیکر، حدود سی سال سن دارد.وسایل صحنه فضای نمایش و لوازم روی صحنه:یک اتاق/آپارتمانِ (سوئیت سی چهل متری) : چراغ کمنوری بر سقف. سمت راستِ اتاق، میز آرایش کوچک با صندلی قرار...
اندر مصائب عرق خوری در این روزهای ایران - آمارهای یک عرق خور قهار - Gooya News
گویا - ۲۲ مهر ۱۳۹۹
محمد غلامابوالفضل - رادیو زمانه برای نسل من عرق خوری ماجرایی متفاوت از نسلهای قبل بود. در میان بگیر و ببندهای دهههای ۷۰ و ۸۰ که فصل آغاز میگساری برای نسل من بود، خوردن چند پیاله عرق داستانی بود پر آب چشم که خریدن و خوردن و کور نشدن... با تلفن کارتی خبر میدادی که عرق میخواهی، میرفتی توی حیاط کوچک خانه قدیمی که با یک در دو لنگه کوچک آبی رنگ به روی کوچه باز میشد، مینشستی توی حیاط کنار گلدانهای شمعدانی و هایرو که از توی زیرزمین خانه ماجراهای تکراری ساندویچی زمان شاهش را -در حالی که عرق را توی چهار لیتری سفید رنگ یا بطری نوشابه خانواده میریخت- تعریف میکرد و تو نشسته روی پلههای زیرزمین سیگارت را آتش کرده بودی و بیتاب که زودتر این متای مقدس، این آب شنگولی گوارا به دستت برسد و با هزار دلشوره کوچه پس کوچهها را عقب موتور مرتضی یا پیکان آبی مدل ۵۳ پدر وحید طی کنی و بی گیر و گور بسیجیهای محل که دائم زاغ سیاه مشتریهای هایرو را چوب میزدند، این چند خیابان را به سلامت بگذرانی و برسی به مکان، که خانه یکی از بچههای محل بود که پدرش مشکلی با عرق خوری ما نداشت و اتفاقا به این بهانه چند پیالهای هم از عرقِ مفتی میخورد که برای خریدن و رساندنش به آنجا خون دلها خورده بودیم
اندر مصائب عرق خوری در این روزهای ایران – آمارهای یک عرق خور قهار
رادیو زمانه - ۲۲ مهر ۱۳۹۹
برای نسل من عرق خوری ماجرایی متفاوت از نسلهای قبل بود. در میان بگیر و ببندهای دهههای ۷۰ و ۸۰ که فصل آغاز میگساری برای نسل من بود، خوردن چند پیاله عرق داستانی بود پر آب چشم که خریدن و خوردن و کور نشدن و دستگیر نشدن بعدش توسط... با تلفن کارتی خبر میدادی که عرق میخواهی، میرفتی توی حیاط کوچک خانه قدیمی که با یک در دو لنگه کوچک آبی رنگ به روی کوچه باز میشد، مینشستی توی حیاط کنار گلدانهای شمعدانی و هایرو که از توی زیرزمین خانه ماجراهای تکراری ساندویچی زمان شاهش را -در حالی که عرق را توی چهار لیتری سفید رنگ یا بطری نوشابه خانواده میریخت- تعریف میکرد و تو نشسته روی پلههای زیرزمین سیگارت را آتش کرده بودی و بیتاب که زودتر این متای مقدس، این آب شنگولی گوارا به دستت برسد و با هزار دلشوره کوچه پس کوچهها را عقب موتور مرتضی یا پیکان آبی مدل ۵۳ پدر وحید طی کنی و بی گیر و گور بسیجیهای محل که دائم زاغ سیاه مشتریهای هایرو را چوب میزدند، این چند خیابان را به سلامت بگذرانی و برسی به مکان، که خانه یکی از بچههای محل بود که پدرش مشکلی با عرق خوری ما نداشت و اتفاقا به این بهانه چند پیالهای هم از عرقِ مفتی میخورد که برای خریدن و رساندنش به آنجا خون دلها خورده بودیم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران