اخبار آدم‌برفی

یک ردیف کپر در کنار کارخانهٔ یخ
مرد روز

یک ردیف کپر در کنار کارخانهٔ یخ

مرد روز - ۱۶ اسفند ۱۳۹۸
آنجا یک پنج‌راه بود که همه صدایش می‌کردند چهار‌راه! هیچ‌وقت هم نفهمیدم چرا هیچکس آن یک راه را نمی‌شمرد! همان که از کنج چهار‌راه می‌پیچید و چشمها را می‌کشید با خودش به سمت یک ردیف درخت کُنار رو به موت و در خَم محقّری گم می‌شد. بحساب نمی‌آمد؟ یک... کنار کارخانهٔ یخ، پای یک کُنار پیر چندتا شمشِ بزرگ یخ توی سایه چیده بودند با یک گونی خیس رویشان، یک پنجرهٔ کوچک مربعی شکل هم از وسط یک دیوار بلوکی داده بودند به بدسلیقه‌ترین معمار آن حوالی کنده‌ بود و بدخط‌ترین آدم منطقه هم روی دیوار با اسپری نوشته بود « یخ اینجا» هنوز ذهنم درگیر یخ‌های پای درخت بود که مثل آدم‌برفی در حال ذوب بودند که نگاهم با نگاه دخترک پا‌برهنه‌ای که از آنسوترک درحال دویدن بود تلاقی کرد، دخترک رقص‌کنان نزدیک حفرهٔ مربع شکل شد و با بیقراری به فردی که آنسوی حفره بود پولکی داد و یک نیم قالب یخ گرفت