اخبار آرامش در حضور دیگران
یک سند منتشر نشده: استبداد، انقلاب، سینما در گفتوگو با غلامحسین ساعدی
رادیو زمانه - ۲۲ بهمن ۱۴۰۲
محمد حقیقت، سینماگر مقیم فرانسه روی نوار کاست سندی در اختیار داشت که تا پیش از این منتشر نشده بود: گفتوگویی مفصل با غلامحسین ساعدی، نویسنده فقید ایرانی که در پاریس انجام شده بود. شخص سومی هم در این مصاحبه حضور دارد که یکی دو پرسش هم مطرح میکند. زمانه] ما اونجا بود ها [مرد] میدونم یادمه [ساعدی] هویدا گفت که نه اینطوری نمیشه با شما حرف زد، شما همه عصبی هستین، به نظر من عاقلترین آدم اینه، من رو نشوندن، مودب حرف میزنه، بچهها من رو نماینده کردن به ناچار من میرفتم نخست وزیری، آدمهایی که اونجا بودن سه تا وزیر بودن و نمیدونم فلان و اینها میخواستن اندکی [نامفهوم] دو تا بدبخت هم اونجا بودن یکی همون احسان نراقی به زور خودش رو کشید اون تو، یکی هم ایرج افشار، من گفتم اینها کیاند؟ احساس میکنم که سانسور بود آخر سر یه ترتیبی دادن که یک کم ما کوتاه بیاییم، گفتم نه، گفتیم نمیشه، آخرین بار یه چیز مفصلی نوشتن که [به] من همونجا گفتن امضا کن، پاره کردم ریختم دور، زدم بیرون و رفتم، بر و بچههای ما توی یه کافه بودن و من گفتم بچهها اینجوری من کردم هسته کانون رو از اونجا بستیم [حقیقت] این چه موقعی بود از نظر تاریخی؟ – [ساعدی] تقریبا ۴۶- [حقیقت] این هیچوقت به رسمیت شناخته نشد؟ [ساعدی] قرار نیست چیزی به رسمیت شناخته بشه، چیزی که به رسمیت شناخته میشه کاغذ مستراح است، کار میبره دیگه [حقیقت] یعنی اینکه رسما– منظورم اینه که نمیشد به هیچ عنوان فعالیت بکنید تحت نام کانون نویسندگان [ساعدی] چرا پدر درآوردیم، اولین حرکت همین بود که ما همون ده شب رو راه انداختیم همون قضیه سوئیچ اصلی تمام حرکتها بود، آره… حرکاتی که به اصطلاح خوب بود و به انجام رسید دیگه نه؟ [حقیقت] شما سه سالی هم بعد از اینکه جمهوری اسلامی اومد روی کار توی ایران بودید، رابطه سانسور رو در بین این دو تا رژیم چطور میبینید؟ [ساعدی] به نظر من سانسوری که رژیم اول، باید این رو فهمید اون دیکتاتوری بود این توتالیتاریسمه، رژیم توتالیتره، اصلا همه رو نفی میکنه، همه چی رو باید رهبر بگه، رژیم دیکتاتوری مامور سانسور داره، توتالیتر لات و لوت رو میریزه توی خیابون، این رو میزنه، اون رو میزنه، کتاب آتیش میزنه، همه چیز منتفی، حرف فقط حرف رهبر، پیشواست [نامفهوم] هیتلر، استالین، خمینی غیر از اون چی هستش؟ دیکتاتور اندکی میترسه [نامفهوم] مثلا گابریل گارسیا مارکز، اون دیکتاتور رو تصویر میکنه، یه دیکتاتور میمیره، پرندهها میپرن توی اتاقش اینها، ولی توتالیتاریسم چیزی است که کسی تا امروز نتونسته اصلا تصویری از اون بده و خاک توی سر ماها اگه ما نتونیم یه همچین کاری بکنیم، یه دنیا رو واقعا میتونیم ما تکون بدیم، آقا این توتالیتاریسم، رهبر یعنی چی؟ اصلا رهبر ما نداریم، اصلا همه چیز رو رهبر بگه [نامفهوم] نکن تو این کاری که رهبر کرده فقط رهبر، این یه مطلبی است [حقیقت] فکر میکنید چرا این وضعیت به وجود اومد؟ یعنی به این شکل توتالیتاریسم [ساعدی]ها، ببین سوالات مشکل میکنی، بدبخت من، من الان جوابت رو میدم، هیچ چارهای نبود، باید این به وجود میومد، توی بطن جامعه ما… همیشه دیکتاتوری یه چیز کاذبی داره، میخواد به تو وعده بده، به تو غذا بده، بعد همیشه میخواد پز بده، هی خانهسازی میخواد مطرح بکنه، فلان رو میخواد مطرح بکنه، این قضیه حاشیهنشینی درست میکنه، همه از دهات اطراف میان، میری در – حاشیهنشینی اتفاق میفته، وقتی حاشیهنشینی اتفاق میفته، اینها چکار میکنن؟ خیلی راحت پا میشن و میرن و نمیدونم صبح بنایی میکنن، اله میکنن، بله میکنن، بعد از ظهرش نمیدونم، سیگار وینستون میکشن، بعد میرن بلیط سینما گیر میارن و دو برابر فیلم میفروشن و همه اینها سر جای خودش، بعد در واقع لمپنیسم از اینجا بوجود میاد، هم اینکه برای حکومتهای اینچنینی شغل ناثابت امر فوقالعادهایست، بعد وعده شغل ثابت بهش میده، دیگه مگه نه؟ سپاهی، بسیج، نمیدونم زرتیشن اینها از کجا اومدن؟ به خاطر یه شغل ثابت اومدن، ولی اون خصلت لمپنیسم خودشون رو حفظ کردن، زمان شاه، خیلی راحت میومد میگفت ما آپارتمان باید بسازیم درندشت تهرون به اون وسعت، ایشون مثلا آپارتمان ۲۰ طبقه برای چی بسازه؟ میخواد پز بده دیگه، در فلان شهر در نیویورک اگه این کار رو میکنن به خاطر اینه که جا نیست، اون وسط اداریه، ۷۸ طبقه ولی توی تهرون، آپارتمان و سالن به چه درد میخوره؟ آپارتمان [نامفهوم] به چه درد میخوره؟ به این ترتیب اصلا حاشیهنشینی رو شاه درست کرد، اینها امنیت نداشتن، چون امنیت نداشتن باید چکار میکردن دیگه، نه؟ همه کار میکردن هر کار بگی اینها میکردن [نامفهوم] و رژیم فعلی اونها رو به عنوان زرتیشن خودش در دست گرفت، گرفت همینجور خفه کرد، بهشون وعده شغل ثابت داد، نود درصدشون از اونجا راه افتادن دیگه آمدن و ریختن و نمیدونم تفنگ به دست و نمیدونم جوونها رو بگیرن و فلان و احساس قدرت بکنن، شخصیت نداشتن، هویت میخواستن احراز بکنن، چی بود؟ همونهایی بودن، لات و لوتهایی که سر کوچه نشسته بودن، به زن و بچه مردم متلک میگفتن، نمیدونم توی پیانو فروشیها ایستاده بودن و شغل نداشتن شغل ناثابت وحشتناکترین چیزه [حقیقت] خب این میتونست به یه شکل دیگه عملی بشه در قالب مذهبی نباشه، چرا مذهبی شد؟ [ساعدی] نه، قالب مذهبی میشه برای اینکه ایدئولوژی داره، هر چیزی ایدئولوژی داشته باشه، ایدئولوژی چیز مزخرفیه، ایدئولوژی همه رو جذب میکنه، وقتی ایدئولوژی داری تو، بعد میاد میگه، آره این بهشت هست، اینجا هست، اونجا هست، این هست، اون هست فلان هست، آره اینها جذب میکنه، رژیم شاه ایدئولوژی نداشت، انقلاب داشت، پله پله میرفت بالا [حقیقت] نیروی چپ، اون هم ایدئولوژی داره چرا اون نتونست؟ [ساعدی] نیروی چپ اصلا ایدئولوژی نداشت به نظر من نیروی چپ گرفتار یه نوع آمبیوالانس بود، دوگانگی و این چیزها، نیروی چپ نمیدونست چی میخواد پیاده بکنه، نیروی چپ اگه میخواست کاری بکنه اولین کاری که میتونست بکنه دقیقا باید شرایط ایران رو، مردم ایران رو همین حاشیهنشینی، همین بدبختها رو بفهمه، اینها رو نفهمید، فقط اولین کاری که کرد اونهایی که از بیرون ریخته بودن شروع کردن به چاپ آنتیدورینگ و داس کاپیتال و [نامفهوم] به من چه مربوطه اینها؟ تو اون چیزی که مطرحه ببینی که بابا مثلا این فلکزده چه جوری زندگی کرده؟ همه کارشون رو گذاشتن روی این قضیه، چپ اصلا نقشی نداشت، فقط حزب توده نقش عمدهای داشت، نقشش هم این بود که دنبال اینها بره، بعد فکر میکرد که یه اقماری برای شوروی جزو اقمار شوروی اینجا رو مثلا اندکی بلوکه خواهد کرد، اینها و فلان ضد امریکا، اصلا وحشتناکه، واقعا آدم متحیر میشه، بعدش هم شما—همه چیز هم وحشتناک بود، همینطور قیچی میکردن اینها رو، تایید میکردن، مردها جلو شعار میدادن، وای اگر خمینی حکم جهادم دهد زنها پشت سرشون لشکر عالم نتواند که جوابم دهد، پورنوگرافیکه، انقلاب پورنوگرافی نداشتیم ما زرتیشنه اصلا اینها [حقیقت] بریم سر یکی از سوالهای دیگه که خیلی سوال اصلی هست بخصوص برای مجله سینما اکسیون [ساعدی] من اصلا حرف میزنم تو رو خدا مصاحبه نمیکنم گاهی اوقات پیش آقا رضا [حقیقت] داره ضبط میکنه و راجع به سینمای ایران به این دلیل که شما چندین فیلمنامه خیلی حسابی نوشتین از جمله گاو، دایره مینا، آرامش در حضور دیگران و غیره که اینها موقعیت خیلی مهمی در سینمای بین المللی برای سینمای ما کسب کردن چه از نظر لانگارد و چه از نظر مسائلی که توی ایران میگذشت، یک اینکه چه شکلی شروع کردین با آقای مهرجویی و اینها کار کردین؟ یعنی اون چه شکلی خواست که از شما که بشینین و در کار فیلمنامه نویسی کار بکنید؟ و دومین بخش سوال من اینه که سینمای ایران رو چه شکلی میبینین؟ [ساعدی] سوالهات خیلی قاطیاند من نمیدونم چی میخوای [حقیقت] یک میخوام ببینم که چه شکلی میشه که کشیده میشین طرف فیلمنامهنویسی -نوشتن و دو اینکه راجع به سینمای ایران به طور کلی اون چیزی که تا حالا دیدید چی فکر میکنید؟ … [ساعدی] آخه من این کاره نیستم راستش دیگه، دروغ نباید بگیم به اجبار آدم یه کارهایی میکنه که نوشتن فیلمنامه کار خیلی مشکلیه، بعد هی جابجائییه، صحنه خالی، صحنهدار، این سکانس رو بردار اونجا بذار، اون رو بردار اینور بذار، این کارها رو انجام بده… من شاید هفت یا هشت تا فیلمنامه خیلی مفصل دارم که هیچکدوم نیومد رو زرتیشن توی پرده و این چیزها یعنی همه چیش آماده بود به عنوان مثال یه متنی دارم من به اسم عافیتگاه، و چیز خیلی عجیبی بود اون، نشد، بعد یه فیلمنامه دیگه به اسم امامقلی که داستان خیلی عجیبیه و این داستان رو از یه جمله کسروی من گرفتم که ستارخان موقعی که در تهران بود اندکی خبر میشن که آره این عموش رو فرستاده به تبریز که بیاد اونجا شجاع الدوله رو از بین ببره و این حرفها و تمام دار و دسته شجاع الدوله دنبال اینن، اینها توی متن کسروی نیست، اصلا اینکه امامقلی توی شهر ری سبزی میفروخت آمده شجاع الدوله رو بکشه این من رو دیوانه کرد، سر این قضیه من یه چیز عظیمی نوشتم، به این خورد، برای من مهم نیست، من الان چیز- رضا شاهده که جون میکنم [نامفهوم] بایستی این کارها رو بکنم، من سینما رو فر … به روی اکران بیاد قبول دارم، ولی قضیه اینه که خود ساختنش اصلا مسئله مهمیه [حقیقت] دقیقا [ساعدی] و مهمتر از متن، مسئله، مسئله سناریوست اصلا
آخرین عکس یادگاری از کیومرث پوراحمد برای کیانوش عیاری
آفتاب - ۲۶ آذر ۱۴۰۲
آفتابنیوز : زندهیاد کیومرث پوراحمد در دوران حرفهای کارش در سینما چند باری در نقشهای مختلف برای دوستان و همکارانش جلوی دوربین رفته بود که یکی از آخرینهایش؛ «نگهبان شب» رضا میرکریمی بود. او بجز برخی فیلمهای خودش، در فیلم «جمشیدیه» یلدا جبلی نیز بازی کرده بود و احتمالا... گه گاه درباره فیلمهایی که میدید و از آنها خوشش میآمد، از جمله فیلم «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی نقدهای کوتاهی در نشریات معدودی که آن دوره به سینما میپرداختند، مینوشت و برخلاف آنچه در یکی از شبکههای خبری گفته شد، تحصیلکرده سینما نبود
آخرین عکس یادگاری از کیومرث پوراحمد برای کیانوش عیاری
خبر آنلاین - ۲۵ آذر ۱۴۰۲
زندهیاد کیومرث پوراحمد در دوران حرفهای کارش در سینما چند باری در نقشهای مختلف برای دوستان و همکارانش جلوی دوربین رفته بود که یکی از آخرینهایش؛ «نگهبان شب» رضا میرکریمی بود. او بجز برخی فیلمهای خودش، در فیلم «جمشیدیه» یلدا جبلی نیز بازی کرده بود و احتمالا آخرین تجربه بازیگریاش... گه گاه درباره فیلمهایی که میدید و از آنها خوشش میآمد، از جمله فیلم «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی نقدهای کوتاهی در نشریات معدودی که آن دوره به سینما میپرداختند، مینوشت و برخلاف آنچه در یکی از شبکههای خبری گفته شد، تحصیلکرده سینما نبود
آخرین عکس یادگاری از کیومرث پوراحمد برای کیانوش عیاری
ایسنا - ۲۴ آذر ۱۴۰۲
در حالی که پیشتر گفته میشد آخرین تجربه بازیگری کیومرث پوراحمد، در فیلم «نگهبان شب» بوده است اما این روزها میتوان این فیلمساز فقید را بار دیگر بر پرده نقرهای و در فیلم جدید کیانوش عیاری دید. به گزارش ایسنا، زندهیاد کیومرث پوراحمد در دوران حرفهای کارش در سینما... گه گاه درباره فیلمهایی که میدید و از آنها خوشش میآمد، از جمله فیلم «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی نقدهای کوتاهی در نشریات معدودی که آن دوره به سینما میپرداختند، مینوشت و برخلاف آنچه در یکی از شبکههای خبری گفته شد، تحصیلکرده سینما نبود
عکس| تصویری جالب از جوانی مهری مهری نیا
آفتاب - ۱۴ آذر ۱۴۰۲
آفتابنیوز : مهری مهرنیا بازیگر سینما در سال ۱۳۰۶ در آلاشت سوادکوه استان مازندران متولد شد. نام اصلی وی فاطمه مرموزنیا بود که با نام هنری مهرنیا به فعالیت میپرداخت. وی تحصیلات خود را تا ششم ابتدایی آن دوران ادامه داد و بعد از آن به تعلیم آواز در... بازی در فیلمهایی، چون خشت و آینه، آرامش در حضور دیگران، شازده احتجاب از جمله کارهای مهم وی در قبل انقلاب به شمار میرود
تولد آقای کارگردان: به فیلم تازهای از تقوایی امیدوار باشیم؟
رادیو زمانه - ۱۹ تیر ۱۴۰۲
ناصر تقوایی ناصر تقوایی فیلمساز، عکاس و نویسنده ایرانی است. تقوایی با فیلمسازان دیگری مانند بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، علی حاتمی و امیر نادری از پیشگامان جنبشی در سینمای ایران بهشمار میرود که آن را «موج نوی سینمای ایران» نامیدهاند.تقوایی در سال ۱۳۵۲ همراه با عزتالله...-نشان فیروزه هفتمین دوره سینما حقیقت به پاس یک عمر فعالیت هنری ۱۳۹۲-نامزد نخل طلایی جشنواره فیلم کن برای فیلم قصههای کیش ۱۹۹۹برنده جایزهٔ پلنگ برنزی جشنواره فیلم لوکارنو برای فیلم ناخدا خورشید ۱۹۸۸-نامزد جایزه پلنگ طلایی جشنواره فیلم لوکارنو برای فیلم ناخدا خورشید ۱۹۸۸-نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی از پنجمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم ناخدا خورشید ۱۳۶۵-برنده جایزه تندیس طلایی جشنواره بینالمللی فیلم سانفرانسیسکو برای فیلم کوتاه رهایی ۱۹۷۲-برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان برای فیلم کوتاه رهایی ۱۹۷۲-برنده جایزه شیر طلایی جشنواره بینالمللی فیلم ونیز برای فیلم کوتاه رهایی ۱۹۷۲-برنده جایزه شیر نقره جشنواره بینالمللی فیلم ونیز برای فیلم سینمایی آرامش در حضور دیگران ۱۹۷۲-نشان نقره ششمین دوره جشنواره سینمایی سپاس تهران برای فیلم نفرین ۱۳۵۲-نشان برنز پنجمین دوره جشنواره سینمایی سپاس تهران برای فیلم صادق کرده ۱۳۵۱تقوایی نویسنده توانایی هم هست
این زنها سرشان در لاک خودشان نیست
رادیو زمانه - ۸ تیر ۱۴۰۲
رضیه انصاری رضیه انصاری متولد ۱۳۵۳ کارشناس ارشد رشته زبانشناسی، و کارشناس ادبیات زبان آلمانی است. رساله پایاننامه او تحت عنوان «بررسی نشانهشناختی رمان آینههای دردار اثر هوشنگ گلشیری» در سال ۱۳۸۴ مورد توجه استادان رشته زبانشناسی قرار گرفت.از اواسط سالهای دهه ۱۳۷۰ به فعالیت مطبوعاتی روی آورد... گوشه چشمی هم به رویدادهای سیاسی اجتماعی شهر تهران داشتهام، شهری که آغاز دههیبیستش زمان تولد پدرم بوده و دههی پنجاهش زمان تولد خودم؛ شهری که با نوشتن کتاب سومم از آن خداحافظی کردهام و حالا روزبهروز شاهد ویرانی ساختمانها و محیطزیست و از دست رفتن انسانها و حیوانها و درختانش هستیم… در شخصیتپردازی عالیه و منیژه (برخلاف عالیهی اشغال و منیژهی آرامش در حضور دیگران) به نظر میرسد نویسنده نگاهی به کلیشههای تیپیک دهههای ۲۰ و ۵۰ داشته در حالیکه شخصیت سالومه یونیک و قوی ظاهر میشود
یک روایت شنیدنی از جوانی کیومرث پوراحمد
باشگاه خبرنگاران - ۱۷ فروردین ۱۴۰۲
اینها جملاتی است که کیومرث پوراحمد سالها پیش در گفتوگو با رفیق قدیمیاش، احمد طالبینژاد، منتقد و کارشناس باسابقه سینما گفته. بیشتربخوانید نابغهای که «قصههای مجید» را تبدیل به «قصه یک نسل» کرد + صوت و حالا این یار دیرین که از انتشار خبر درگذشت ناگهانی پوراحمد همچنان بهتزده... گه گاه درباره فیلمهایی که میدید و از آنها خوشش میآمد، از جمله فیلم «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی نقدهای کوتاهی در نشریات معدودی که آن دوره به سینما میپرداختند، مینوشت و برخلاف آنچه در یکی از شبکههای خبری گفته شد، تحصیلکرده سینما نبود
یک روایت شنیدنی از جوانی کیومرث پوراحمد
خبر آنلاین - ۱۶ فروردین ۱۴۰۲
اینها جملاتی است که کیومرث پوراحمد سالها پیش در گفتگو با رفیق قدیمیاش، احمد طالبینژاد، منتقد و کارشناس باسابقه سینما گفته. و حالا این یار دیرین که از انتشار خبر درگذشت ناگهانی پوراحمد همچنان بهتزده است، از ورود این فیلمساز به سینما میگوید، از نسلی که رویاهایش بر باد رفته... گه گاه درباره فیلمهایی که میدید و از آنها خوشش میآمد، از جمله فیلم «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی نقدهای کوتاهی در نشریات معدودی که آن دوره به سینما میپرداختند، مینوشت و برخلاف آنچه در یکی از شبکههای خبری گفته شد، تحصیلکرده سینما نبود
یک روایت شنیدنی از جوانی کیومرث پوراحمد/ واقعا دست به خودکشی زده؟
آفتاب - ۱۶ فروردین ۱۴۰۲
آفتابنیوز : اینها جملاتی است که کیومرث پوراحمد سالها پیش در گفتگو با رفیق قدیمیاش، احمد طالبینژاد، منتقد و کارشناس باسابقه سینما گفته؛ و حالا این یار دیرین که از انتشار خبر درگذشت ناگهانی پوراحمد همچنان بهتزده است، در گفتگو با ایسنا از ورود این فیلمساز به سینما میگوید،... گه گاه درباره فیلمهایی که میدید و از آنها خوشش میآمد، از جمله فیلم «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی نقدهای کوتاهی در نشریات معدودی که آن دوره به سینما میپرداختند، مینوشت و برخلاف آنچه در یکی از شبکههای خبری گفته شد، تحصیلکرده سینما نبود
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران