اخبار ایرونی

جهت آشنایی اعلی حضرتین نروژ با اشعار پروتکل شکن ایرونی: بده من لب‌و... سگ مصب‌و! + ویدئو؛ ف. م. سخن - Gooya News
گویا

جهت آشنایی اعلی حضرتین نروژ با اشعار پروتکل شکن ایرونی: بده من لب‌و... سگ مصب‌و! + ویدئو؛ ف. م. سخن - Gooya News

گویا - ۲۰ آذر ۱۴۰۲
حضور اعلی حضرت هارالد پنجم پادشاه نروژ و بانو پس از برگزاری جشن شکوهمند اعطای جایزه ی نوبل صلح و مراسم شام ناهار بعد از آن در حضور آن اعلی حضرتان، و ارائه ی چند چشمه ی با حال از پروتکل شکنی و بچه پر رو بازی هنرمندان درجه... حضور اعلی حضرت هارالد پنجم پادشاه نروژ و بانو پس از برگزاری جشن شکوهمند اعطای جایزه ی نوبل صلح و مراسم شام ناهار بعد از آن در حضور آن اعلی حضرتان، و ارائه ی چند چشمه ی با حال از پروتکل شکنی و بچه پر رو بازی هنرمندان درجه ی اول جهانی، ما روی مان به شما کمی باز شد گفتیم حالا که در حضور اعلی حضرتین اجازه ژانگولر بازی به هنرمندان داده می شود ما هم یک تکمیلیه ای چیزی ارائه دهیم تا آن عالی مقامان از با حال بودن ما ایرونیا بیشتر لذت ببرند و بهره مند شوند
حکایتِ «ایرونی» و با مزه ی «همه یه رای دارن، تو هم یه رای داری» و کنار هم گذاشتن رای اینشتین در ریاضیات با رای حسنعلی بقال!؛ ف. م. سخن - Gooya News
گویا

حکایتِ «ایرونی» و با مزه ی «همه یه رای دارن، تو هم یه رای داری» و کنار هم گذاشتن رای اینشتین در ریاضیات با رای حسنعلی بقال!؛ ف. م. سخن - Gooya News

گویا - ۵ بهمن ۱۴۰۱
یادشان بخیر! استاد بزرگ زبان و ادبیات فرانسه، زنده یاد دکتر مهدی روشن ضمیر که زمانی رییس دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز بودند تعریف می کردند که در ابتدای انقلاب، قرار شد دانشگاه به صورت شورایی اداره شود و باغبان دانشگاه هم در این شورا با رای برابر حضور داشت!...

گزارشگری احسان علیخانی، ۱۶ سال پیش در برنامه پسرای ایرونی + فیلم

باشگاه خبرنگاران - ۲۹ آبان ۱۴۰۰
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، برنامه پسرای ایرونی، با گزارشگری احسان علیخانی، مجری‌گری جواد مولانیا و تهیه کنندگی امیرحسین خرمشاهی در سال ۱۳۸۴ روی آنتن تلویزیون رفت.  در ادامه قسمتی از برنامه پسرای ایرونی را مشاهده می کنید.    بیشتر بخوانید حیرت رامبد جوان از فعالیت احسان... به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، برنامه پسرای ایرونی، با گزارشگری احسان علیخانی، مجری‌گری جواد مولانیا و تهیه کنندگی امیرحسین خرمشاهی در سال ۱۳۸۴ روی آنتن تلویزیون رفت

سکانس‌هایی از فیلم طلاق به سبک ایرونی

تابناک - ۱۷ آبان ۱۴۰۰
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت ۴۸۰ کیفیت ۲۸۴...
ضبط نوروزی «ایرونی‌جات» منتفی شد
خبرگزاری دانشجو

ضبط نوروزی «ایرونی‌جات» منتفی شد

خبرگزاری دانشجو - ۲۷ اسفند ۱۳۹۸
 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، فصل جدید مسابقه «ایرونی‌جات» که پیش از این قرار بود در کنداکتور برنامه‌های نوروز ۹۹ در شبکه «ایران کالا» دیده شود، مشخص نیست چه زمانی به تولید برسد.کارگردانی این مسابقه را رضا مهرانفر بر عهده دارد و سام نوری مجری آن است...  به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، فصل جدید مسابقه «ایرونی‌جات» که پیش از این قرار بود در کنداکتور برنامه‌های نوروز ۹۹ در شبکه «ایران کالا» دیده شود، مشخص نیست چه زمانی به تولید برسد
یک سند منتشر نشده: استبداد، انقلاب، سینما در گفت‌وگو با غلامحسین ساعدی
رادیو زمانه

یک سند منتشر نشده: استبداد، انقلاب، سینما در گفت‌وگو با غلامحسین ساعدی

رادیو زمانه - ۲۲ بهمن ۱۴۰۲
محمد حقیقت، سینماگر مقیم فرانسه روی نوار کاست سندی در اختیار داشت که تا پیش از این منتشر نشده بود: گفت‌وگویی مفصل با غلامحسین ساعدی، نویسنده فقید ایرانی که در پاریس انجام شده بود. شخص سومی هم در این مصاحبه حضور دارد که یکی دو پرسش هم مطرح می‌کند. یه معلمی داشتم به اسم شهرستانی خیلی بامزه بود این فکر میکرد که من انشاها رو میدزدم میگفت تو نمینویسی اون وقت من یه قصه‌ای نوشته بودم به اسم آفتاب مهتاب، معرکه است اصلا اون قضیه که در مجله سخن چاپ شده بود، این آمد در کلاس گفت که همنام تو، یه هم اسم تو در– یه همچون قصه‌ای نوشته خجالت بکش، همینجوری به من نمره کم میداد، گفت این حتما کتاب‌هایی داره تو از اون میدزذی، اونقدر شرمنده بودم که نمیتونستم بگم آقا خودم نوشتم، آره نوشتن یه امر اصراری و اینها نیست ولی وقتی میفتی توش نمیتونی این کار رو نکنی بعد به ناچار میغلتی دیگه آره، منتها بدبختی ما در یک مسئله بود… اون هم در… اندکی این که هی مدام شدیدا پولیتیزه بوده ما بچه‌های قبل از ۳۲ بودیم، بچه‌های قبل از ۳۲ خیلی مهم بودن یه چیزی رو تجربه کرده بودن بعد از یه پلی گذشته بودن افتاده بودن توی یه خط دیگه به ناچار—لذا من همه ماها آدم‌های سیاسی بودیم بعد سیاست و ادبیات به اون صورتش چون من نمیدونم واقعا فکر میکنم که یکی از بزرگترین چیزهایی که اتفاق افتاد در ادبیات ایران آمیختگی سیاست و ادبیات ادبیات پولیتیزه در ایران از نسلی است که از قبل از ۳۲ شروع کرد و بعد زد رفت مثلا مثال بزنم… [حقیقت] از چه دوره‌ای شروع شد؟ [ساعدی] این تقریبا قبل از چیز شروع شده بود مثلا ۲۷، ۲۹ پایه و قوام گرفته بود بعد اومد و کودتا شد و بعد از کودتا یه اتفاق عجیب و غریبی افتاد و اون اتفاق این بود که مثلا فرض کن که در مورد شعر، یه دفعه یه شعر بدون اسم شاعر در مجله عمومی ایران چاپ میشه به اسم پریا بعد پشت سرش مثلا زمستان اخوان در میاد، پریا مال شاملو بود و هیچکی نمیدونست اسمش هم نذاشته بود بعد یه حرکت ادبی عجیب و غریب به وجود اومد، آدمی به اسم حسین راضی که من نمیدونم الان کجاست، گم و گور شده، مرده، زنده است، چجوریه؟ یه جُنگ در آورد در—دو شماره بیشتر درنیاورد آره، و تونست واقعا یه کاری بکنه، تکونی داد، اون موقع عین ساعت شنی چیزهای ذهنی آدمیزاد از این ور که میریزه به اونور یه همچین اتفاقی افتاد آره، این جُنگ مثلا خیلی اعتبار مهمی داشت اون موقع، الان مثلا فرض کنید که این جنگهایی که بعد در اومد و اینها، اینها در واقع پایه‌گذارش حسین راضیه، یعنی اولین پایه‌گذار آنتولوژی ادبیات مدرن خودش بود و خودش هم یه قصه خیلی خوبی نوشته بود که از نظر قصه به نظر من مهم نبود، برای اون موقع به نظر من خیلی اهمیت داشت به اسم «شاخه گل یخ برای یک دیوانه» آره، بعد این چاپ شد بعد پشت سرش مینوشتن دیگه چاره‌ای نبود، قضایا همینجور پیش میرفت و در داغونی و آشفتگی و این چیزها، و ادبیات خیلی داشت برای خودش جا باز میکرد به ناچار آدم‌هایی که مثلا سیاسی بودن و مخصوصا ضربتی که حزب توده زده بود، آره، بدجوری هم زده بود واقعا، من به جان هر دو تاتون معتقدم که بر و بچه‌هایی که باقی موندن تربیت شده حزب—فرقه دموکرات آذربایجان بودن اینها خیلی مهم بودن، اهمیتشون این بود که اون آزادمنشی و گردن‌کلفتی و این چیزها رو داشتن نه ذاتا، نژادی و اینها نمیگم بعد روی هم رفته این—از بالا دستور نمیگرفتن [حقیقت] اینکه توی حزب همیشه رعایت میشه [ساعدی] آره، اینها این کارها رو نمیکردن، میتونستیم که ما اندکی گلاویز بشیم به ناچار، چه کار بکنم؟ شروع کردم مثلا قصه نوشتن [حقیقت] اولین کسانی که شروع کردین آثارشون رو خوندن کی‌ها بودن؟ چه ایرونی چه خارجی؟ [ساعدی] یه– من آدمی که عجیب وحشت– خرخره بنده رو چسبید چخوف بود من فکر—فکر میکردم مثلا چجوریه، عین آبه، میگیری توی دستت میتونی راحت بخوری، مثلا قصه شادی‌اش اصلا دیوانه کرده بود من رو، بعد یواش یواش الکی گرفتار [نامفهوم] و اینها بعد بنده یه بابایی رو دیدم به اسم اولین آدمی بود که بعد از ۲۸ مرداد کشتنش آرامائیس آسمانیان بود، یه ارمنی بود یه روزنامه داشت که—من سه تا بچه بودیم سه تا روزنامه درمیاوردن، «صعود» مال آرامائیس آسمانیان بود یکی «فریاد» بود، یکی هم «جوانان آذربایجان» و این آدم یه بار خرخره من رو چسبید، این ارمنی بود، من میخواستم یه کتاب بخونم، میگفت چرا این رو میخری؟ جنایت و مکافات رو تا نخونی نمیفهمی، من رو هل داد طرف یه چیز دیگه آره، البته از بچگی میخوندم ادا و اطوار که نداشتیم اون خیلی خیلی مهم بود که یکدفعه من غلتیدم دنیای واقعی رو لمس کردم توی داستایوفسکی و این چیزها [حقیقت] تمام این خوندن‌های اولیه توی اون جایی بود که شما به دنیا اومدید توی شهرستانی که بودید؟ یا تهرون بودید؟ [ساعدی] توی شهرستان بودیم آره شهرستان من یک سال تمام این رو—باورکردنی نیست یک سال تمام من روزه گرفتم، از پدر پول ناهار میگرفتم برای یه هفته‌ای یه تومن به من میداد برای اینکه خودش—پول نداشت که پدر و من ناهار نمیخوردم اکبر صبحها یک لقمه نان برای من میاورد ظهر نه، بعد از ظهر با اون کتاب میخریدم و همه چی هم میخریدیم میخوندیم و اینها مثلا اون موقع، عهد بوق رمان‌های قدیمی رو برق و اینها هم نبود وحشتناک زیر نور ماه میخوندیم خیلی عجیب بود و به ناچار آدم میفته توی خط نوشتن دیگه، نه؟ برای چی میفته توی خط نوشتن؟ فکر میکنه میخواد نویسنده بشه، نویسنده بودن اصلا بدترین کار دنیاست، آدمیزاد باید زندگی بکنه یعنی چی اصلا؟ قلم و دوات، گشنه لات به خدا دلم می‌سوزه برات [حقیقت] از چه موقعی دقیقا شروع شد اینکه به شکل مستقل کتاب هاتون چاپ بشه؟ [ساعدی] نه اولش اینجوری نبود، اولش به این صورت بود که حزب ما رو وادار کرد به کار، حزب ما رو وادار به کار نکرد، برای احراز هویت در یک حزب یا گروه باید تو خودت رو نشون میدادی، من مثلا خب فکر میکردم که خب یک حالت عجیب و غریب مثلا شیفتگی یک نوع رومانتیسیسم من رو گرفته بود به ناچار مثلا قصه مینوشتم و این در جوانان دموکرات و نمیدونم روزنامه دانش‌آموز و دانشجو و اینها چاپ میشد، اون وقت تا رسید به یک مسئله‌ای که خیلی عمده که دیگه خسته‌کننده بود دیگه و بعد از کودتا… قضیه برای من جدی‌تر شد، یعنی تموم راه‌ها بسته شد تا اون موقع من فکر میکردم یه بچه‌ای بودم، میتونم مثلا برم بجنگم، دعوا بکنم بعد یک دفعه دیدم که همه راهها بسته شد چکار کنم؟ قصه باید بنویسم [حقیقت] در اون موقع چند سالتون بود؟ [ساعدی] اون موقع من خیلی جوون—بچه بودم اصلا اون موقع من تقریبا ۳۲ خیلیه، چند سال میشه؟ [حقیقت] ۳۴ سال گذشته دیگه، ۳۳ سال پیش ساعدی] من قصه نوشتنم رو خیلی جدی گرفتم بعد یه اتفاق عجیبی که افتاد بعد از کودتا زرتیش اینها مینوشتیم دیگه فایده هم نداشت هیچ نوع امبیشن و نمیدونم خودخواهی و اینها در کار نبود من فکر میکردم که مثلا نوشتن و قصه نوشتن چه حالتی داره، یه کتابی نوشتم به اسم «شب‌نشینی باشکوه» بچه بودم و این کتاب وقتی چاپ شد [نامفهوم] مضحک بود بعدها– بعدها فهمیدم که این کتاب که چاپ سوم، چهارم پنجمشون مثلا میدیدم نگاه کردم یهو دیدم که وای وحشتناک بوی چخوف از توی این کتاب درمیاد، هیچ وقت طرف [نامفهوم] و اینها نرفتم‌ها اصلا برای اینکه برای من هروئیسم در ساده بودن انسان‌هاست، اصلا انسان هر چی ساده‌تر راحتتر میتونه کاری بکنه والا حقیقت بازو کلفت بکنه و دنیا رو تغییر خواهم داد دنیا رو باید تغییر داد اون یه امر دیگه است دنیا رو انسان— امثال چخوف بیشتر تغییر دادن و داستایوفسکی نمیدونم به نظر من انقلابی‌ترین نویسنده کافکاست، کافکا پدر درآورده، یارو نشسته، همه خیال میکنن کافکا همینطوری زرتیشن تخمیه، به جان تو اصلا پدر دنیا رو این در آورده [حقیقت] چه چیزی توی کار کافکا اهمیت داره برای شما؟ توی کارهای کافکا چه چیزیش اهمیت خاصی داره، برجسته است؟ همه کارهای کافکا [نامفهوم]… برای اینکه کافکا اون دنیای سالم رو به همه‌مون نشان داده، توی کار کافکا یعنی هیچ کاری نکرده، آدم هر کاریش رو باز میکنه، میبینه این آدم خیلی دقیق همه چی رو میگه وحشتناک اصلا کوبیده چی چی رو کوبیده؟ اول دموکراسی رو کوبیده،‌ها؟ نه همه چیز رو کوبیده مشروط شدن انسان رو کوبیده، کافکا نشون داده که هر انسانی وقتی مشروط بشه در یه کادری قرار بگیره، مثلا فرض کن عادت بکنه به این اتاق، عادت بکنه به کیفش، عادت بکنه به هر چیزی این رو نشون داده، نشون دادن به اون طرف هم مسئله است و کافکا چون نشون داده، کوبیده کافکا به نظر من تا اونجا رفته که یوتوپیا رو هم کوبیده مثل کتاب آمریکاش توی آمریکا اصلا حسابی ریده به هیکل یوتوپیا توی قصرش، کستل چیکار کرده؟ مساح میاد و با اون دو تا زرتیشن توی دور و برش و اینها میخواد بره توی قصر راهش نمیدن، کافکا خیلی دقیق این کار رو نشون داده که اصلا برای انسان آزادی به اون صورتش وجود نداره وقتی میگه که آزادی به اون صورتش وجود نداره برای انسان و انسان عجیب دفرمه میشه مثلا توی مسخ، گرگور سامسا صبح بلند میشه یکدفعه میبینه تبدیل شده به حشره چسبیده به پشت سقف مثلا، ‌ها؟ چیه گرگور سامسا؟ یه دونه شاگرد تاجره، نشون میده این رو اصلا ادبیات… هر نوع ادبیاتی بخواد مثلا سوراخ رو باز بکنه و از اونجا تیربار بذاره، اون ادبیات نیست ادبیات واقعی مال کافکاست مال داستایوفسکیه، وقتی راسکلنیکف رو مطرح میکنه داستایوفسکی یا مثلا وست، افسانه‌های وست اون نویسنده آمریکایی توی اون دلشکسته‌ها و اینها این حرفها رو میزنه، آدم میبینه تا ظلمت رو نبینی برای شک – شکستن اون ظلمت کاری نمیکنی و این یک مسئله خیلی خیلی عمده‌ای است در ادبیات ما که مثلا به عنوان مثال بخوام بگم بوف کور هدایت از این نظر فقط اهمیت داره، بوف کور هدایت دقیقا دوران خفقان رضا شاه رو خیلی راحت ریخته بیرون، تعمدا هم این کار رو نکرده، ممکنه یه تیکه‌اش رو تو بپسندی یه تیکه‌اش رو نپسندی و اینها فلان ولی این آدم آمده این کار رو کرده و زده اصلا پدر درآورده [حقیقت] در همین رابطه آدمهای مهم توی ادب ایران به نظر شما کی‌ها هستن؟ چه -در همین دوره فرض کن ۵۰ سال اخیر ادبیات مهم ایرونی؟ لیترچر… [ساعدی] ببین یه مسئله خیلی مشکلی رو مطرح میکنی ولی من خیلی خوب جواب میدم [نامفهوم] اون هم هی– گفت اذیتتون میکنیم و اینها من خودم کتاب چاپ شد به اسم تهران مخوف به نظر من، من بچه‌ای خیلی بچه بودم این رو خوندم ظاهرش توصیفی بود برسم به یه رمان خیلی بعدها حالا از حافظه میگم خیلی کار عمده‌ای بود اون رو مشفق کاظمی نوشته، ادبیات ایران بدبختانه دو جور بود خیلی دقیق، مثلا قیچی شده یه تیکه‌اش چسبیده بود به اونور یه تیکه‌اش چسبیده بود به اونور یه حجازی و نمیدونم دشتی و اینها بودن، ماتحتشون یه جای گرمی اندکی جا خوش کرده بود یه عده هم بودن امثال هدایت، هدایت مگه نمیتونست؟ یا فرض کن نیما، نیما وقتی ما کارهاش رو درمیاوردیم و اینها رو میخوندیم اینجا نوشته بود که مثلا خرج غذاش چقدره، اونورش هم شعرش رو نوشته بود پشت یه پاکت سیگار آره، آدم‌های عمده‌ای که واقعا بودن همیشه چپ بود
یادداشت یک معلم برای «اسکرین شات»/ عینیت دادن به ایکاروس ایرانی
خبرگزاری مهر

یادداشت یک معلم برای «اسکرین شات»/ عینیت دادن به ایکاروس ایرانی

خبرگزاری مهر - ۲۷ دی ۱۴۰۲
به گزارش خبرنگار مهر، نمایش «اسکرین‌شات» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی اشکان درویشی این روزها در سالن شماره یک پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه است. بازیگران نمایش «اسکرین‌شات» ارسطو خوش‌رزم، سحر عبدالملکی، امیرحسین ترکمان، مریم کاظمی، عباس ایمانی، صدف بهشتی، فردین رحمانپور، سپیده موسوی، متین امینی، سارا عبدالملکی، سپهر صالحی، نیلوفر... اثر بی شکل نه بی نقص، که البته دچار یک خصیصه واحد با دیگر نمایش‌های کارگردان است، ارتباط عمیق با مخاطب مبتنی بر فاهمه تکثرگرایی از طریق معرکه دوست‌داشتنی‌های مخاطب در عینیت دادن به ایکاروس ایرونی؛ نمایش ابتدا entertainment را هدفمندست و البته که این ویژگی‌ست و نه ایراد
یخرده در باره زندانیان سیاسی و نرم کردن بدن و ذهن شان برای رقص و آواز! (بخش اول، مقدمات دستگیری)؛ ف. م. سخن - Gooya News
گویا

یخرده در باره زندانیان سیاسی و نرم کردن بدن و ذهن شان برای رقص و آواز! (بخش اول، مقدمات دستگیری)؛ ف. م. سخن - Gooya News

گویا - ۲۸ آذر ۱۴۰۲
ما «ایرونی»ها دو جور مطلب می نویسیم: یا این قدر سطح بالا می نویسیم که آخرش نه خودمان و نه خوانندگان مان نمی فهمند چه گفتیم و چه می خواستیم بگوییم، یا این قدر سطح پایین و لاتی و لمپنی که نوشته مان همه اش می شود فحش و... ما «ایرونی»ها دو جور مطلب می نویسیم

احسان علیخانی گرداننده جوکر دو

آفتاب - ۱۶ مهر ۱۴۰۲
آفتاب‌‌نیوز : احسان علیخانی تصمیم دارد سری تازه «جوکر» را بسازد و بر اساس شنیده‌ها خودش گرداننده آن است. احسان علیخانی این روز‌ها کجاست و چه می‌کند، سؤال شما هم است؟ عکس تازه منتشر شده در اینستاگرام احسان علیخانی پاسخ این سؤال را میدهد. احسان علیخانی متولد ۱۵ آبان... احسان علیخانی نخستین بار در برنامه تلویزیونی پسر‌های ایرونی به عنوان مجری روی آنتن رفت
هدیه اکبر عبدی به مردم آذربایجان/ با سینما قهر نکرده‌ام
خبر آنلاین

هدیه اکبر عبدی به مردم آذربایجان/ با سینما قهر نکرده‌ام

خبر آنلاین - ۱۵ مهر ۱۴۰۲
اکبر عبدی درباره وضعیت این روزهای سینمای ایران، اظهار داشت: یک زمانی در سینمای ایران، «مادر» و «اجاره‌نشین‌ها» ساخته می‌شد. البته منظورم این نیست که چون من در این فیلم‌ها بازی کردم آثار خوبی هستند، اما برخی از فیلم‌هایی که امروز ساخته می‌شود شباهتی با فیلم‌های فاخر سینمای ایران ندارد. رستوران عمو اکبر به کارگردانی اکبر عبدی در سال ۱۳۹۴، پنجره فولاد به کارگردانی سیدجواد هاشمی (۱۳۹۰)، سوپر بقال ایرونی به کارگردانی اکبر عبدی (۱۳۸۹)، از خاک تا افلاک به کارگردانی محمود فرهنگ (۱۳۸۵)، اکبرآقا آکتور تئاتر به کارگردانی اکبر عبدی (۱۳۸۵)، دوستان با محبت به کارگردانی رضا ژیان (۱۳۷۷) و بنگاه تئاترال به کارگردانی محمود استادمحمد( ۱۳۷۱) از جمله آثار نمایشی است که این بازیگر پیشکسوت سینما، تلویزیون و تئاتر کارگردانی و یا در آن‌ها ایفای نقش کرده است