اخبار باغ آینه
پخش ویژهبرنامه باغ آینه از امشب در روبیکا و آیگپ
خبرگزاری مهر - ۲۳ خرداد ۱۴۰۰
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از اداره کل ارتباطات شرکت ارتباطات سیار ایران، به مناسبت دهه کرامت، همراه اول در راستای تولید محتوای غنی جهت پخش در فضای دیجیتال، اقدام به تولید ویژه برنامه «باغ آینه» کرده است. این اقدام که در راستای تکریم دهه کرامت و به... به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از اداره کل ارتباطات شرکت ارتباطات سیار ایران، به مناسبت دهه کرامت، همراه اول در راستای تولید محتوای غنی جهت پخش در فضای دیجیتال، اقدام به تولید ویژه برنامه «باغ آینه» کرده است
شاملو، مسأله سیاست و شعر سیاسی ــ اجتماعی
رادیو زمانه - ۲ مرداد ۱۴۰۲
بیانیه کانون نویسندگان ایران کانون نویسندگان ایران در بیستوسومین سالگرد درگذشت احمد شاملو، یاد شاعر بزرگ آزادی را گرامی داشت و اعلام کرد: «امسال نیز، با وجود راهبندان و بسیج نیروهای امنیتی و انتظامی در سالهای گذشته، در سالروز درگذشت این شاعر بلندآوازهی آزادی روز دوشنبه دوم مردادماه ۱۴۰۲... (۵) در سطح زبان شاعرانه، شاید بهترین مصداق مصلحت ستیزیﹺ سیاسیﹺ شاملوی شاعر را در سرودۀ هجوآمیز «نبوغ» (در باغ آینه) بتوان یافت
رونمایی از ۷ کتاب در دومین روز هفته کتاب در شیراز
باشگاه خبرنگاران - ۲۴ آبان ۱۴۰۰
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان از شیراز، مهدی امیدبخش معاون فرهنگی و امور رسانه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلام در دومین روز هفته کتاب با اشاره به هفته کتاب و رویدادهایی که با موضوع کتاب برگزار میشود، گفت: امسال با همکاری اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی این هفته، همهروز... در این آئین از ۷ کتاب چاپ شده انتشارات سیوند به نامهای «چهار طاق» نوشته محمدرضا احمدی و فاطمه هوایی، اکبر دایی محمد (داش اکل) نوشته مصطفی ندیم، «تعزیه فراتر از یک هنر» نوشته منصور طبیعی، «میر جم» نوشته احمد نوبخت، «تأثیر عوامل اقتصادی و سیاسی بر جنبش بابیه در ایران» نوشته بهرام شاهسونی و صفرعلی رضایی، «باغ آینه» سرودههای غلامعلی خوشبخت و کتاب «ده گفتار»، مجموعه مقالات شیراز پژوهی رونمایی شد
شب و روز سیزدهم؛ روضه ورود کاروان به کوفه
خبرگزاری مهر - ۳۰ مرداد ۱۴۰۰
به گزارش خبرنگار مهر، همزمان با فرارسیدن ماه محرم، ایام سوگواری سید و سالار شهیدان و شهدای دشت کربلا، هر روز اشعار عاشورایی را تقدیم مینمائیم. روضه ورود کاروان به کوفه در شب و روز سیزدهم محرم خوانده میشود. شب و روز سیزدهم؛ روضه ورود کاروان به کوفه: نسیمی... (محمد بختیاری) ای صبرتو چون کوه در انبوهی از اندوه طوفان بر آشفته ی آرام وزیده ای روضه ترین شعرغم انگیز حماسه ای بغض ترین ابر به باران نرسیده ای کوه شبیه دلت و چشم تو چون رود هرروز زمانه به غمت غصهای افزود غم درپی غم درپی غم درپی غم بود ای آنکه کسی شکوهای از تو نشنیده من تاب ندارم که بگویم چه کشیدی تا بشنوم آن روضه و آن داغ که دیدی تو در دل گودال چه دیدی چه شنیدی؟ که آمدهای با دل خون قد خمیده نه دست خودم نیست که شعرم شده مقتل شد شعر به یک روضهی مکشوف مبدل نه دست خودم نیست خدایا چه بگویم؟ این بیت رسیده ست به رگهای بریده این کرب و بلا نیست مدینه ست در آتش شد باز درون دل تو شعله ور آتش در خیمه کسی هست ولی خیمه در آتش ای آنکه شبیه تو کسی داغ ندیده این قافلهی توست سوی کوفه روان است برنیزه برای تو کسی دل نگران است شکر است که تا شام فقط ورد زبان است رفتید دعا گفته و دشنام شنیده سخت است که بنویسم دستان تو بسته ست مانند دلت قد تو چندی ست شکسته ست قد تو شکسته ست نماز تو نشسته ست من ماندم و این شعر و گریبان دریده (سید محمد رضا شرافت) زیبا هلال یک شبه، ای سایه سرم بالا نشته ای مرا میکنی نگاه عالم همه پناه به نام تو میبرند حالا ببین که خواهرتوگشته بی پناه ** تو قرص ماه بودی و حالا شدی هلال دیشب مگر چگونه شبت کردهای سحر روی تو سوخته چونان روی مادرم خاکستر است لای همه گیسوان سر ** عمری سرم به سینهات آرام میگرفت حالا تو روی نیزه و من بین محملم هربار نیزه دار، سرت چرخ میدهد با هر تکان نیزه تکان میخورد دلم ** از بعد قتلگاه که دیدم به چشم خود زخمی شده دو گونه تو در وضوی خاک دامن گرفتهام پی رأس تو هرقدم تا که نیفتی از سر نیزه به روی خاک ** عمری ندیده است کسی سایه مرا حالا ببین که رنج و بلا یاورم شده شاه نجف کجاست تماشا کند مرا این آستین کهنه حجاب سرم شده (قاسم نعمتی) ای نیزه دار؛ آینه بر نیزه میبری؟ خواهی چگونه از وسط شهر بگذری از کوچههای خلوت آنجا عبور کن خوب است اندکی به ابالفضل بنگری کمتر بخند قاری قرآن دلش شکست بر آیهها قسم که تو بی دین و کافری دیگر بس است نیزه خود را زمین مکوب تو از یهودیان محل سنگ دل تری دیدی حسین فاطمه خیر کثیر داشت حالا تو صاحب دو سه تا کیسه زری با رقص نیزه پدرم قصد کردهای در پیش چشم عمه لجم را در آوری؟ داری گل سری که عمویم خریده است بی آبرو برای که سوغات میبری؟ حس میکنم به دختر خود قول دادهای از کربلا براش دو خلخال میبری (وحید قاسمی) قرآن بخوان از روی نیزه دلبرانه یاسین و الرحمان بخوان پیغمبرانه قرآن بخوان تا خون سرخت پا بگیرد همچون درخت روشنی در هر کرانه باید بلرزانی وجود کوفیان را قرآن بخوان با آن شکوه حیدرانه خورشید زینب شام را هم زیر و رو کن قرآن بخوان با لهجهای روشنگرانه کوثر بخوان تا رود رود اینجا ببارم در حسرت پلک کبودت خواهرانه قرآن بخوان شاید که این چشمان هرزه خیره نگردد سوی ما خیره سرانه اما چه تکریمی شد از لبهای قاری تشت طلا و بوسههای خیزرانه گل داده از اعجاز لبهای تو امشب این چوب خشک اما چرا نیلوفرانه در حسرت لبهای خشکت آب میشد ریحانهات با التماسی دخترانه آن شب که میبوسید چشمت را سه ساله خم شد ز داغت نیزه هم ناباورانه از داغ تو قلب تنور آتش گرفته تا صبح با غمناله هایی مادرانه (یوسف رحیمی) سبز است باغ آینه از باغبانیات گل کرد شوق عاطفه از مهربانیات از بس که خار خاطره بر پای تو نشست چشم کسی ندید گل شادمانیات حتی در آن نماز شبی که نشسته بود پیدا نشد تشهدی از ناتوانیات آنجا که روز کوفه ز رزم تو شام بود شوق حماسه میچکد از خطبهخوانیات امّا شکست خطبهی پولادی تو را بر نیزه آیههای گل ناگهانیات با آن سری که در طبق آمد، شبی بگو لبریز بوسه باد لب خیزرانیات عمر سه ساله صبر دل از لاله میگرفت آتش نمیزنیم به داغ نهانیات (جواد محمدزمانی) زن بود مثل مرد اما حرف میزد پر جوش و غوغا مثل دریا حرف میزد بر مردی خود کوفیان شک کرده بودند مثل تمام مردها تا حرف میزد از بغضهای در گلو ترکیده میگفت از زخمهای عشق حتی حرف میزد راز حضور اهرمن را فاش میکرد وقتی که از عشق اهورا حرف میزد گویی علی در پیکر او زنده میشد از بس که زینب مثل بابا حرف میزد (حامد صافی قهدریجانی) اینان که سنگ سوی تو پرتاب میکنند بی حرمتی به آینه را باب میکنند در قتلگاه، آن جگر تشنه ی تو را با مشکهای آب خنک، آب میکنند لبهای خشک نیزهی خود را حرامیان از خون سرخ توست که سیراب میکنند عکس سر بریده ی عباس را به نی در چشمهای اهل حرم قاب میکنند با نوحهی رباب و تکان دادن سنان شش ماههی تو را سر نی خواب میکنند این آسمان شب زده را ای هلال عشق هفده ستاره گرد تو جذاب میکنند هفده ستاره معتکف چشمهایتان سجده به سمت قبله ی مهتاب میکنند هفده ستاره با کلماتی ز جنس اشک تفسیر سرخ سورهی احزاب میکنند (وحید قاسمی) در شهر شام و کوفه همش خوردهام زمین خیلی شبیه مادر تو گشتهام ببین بابا تمام بال و پرم را شکستهاند دیدی که استخوان سرم را شکستهاند موی سرم شبیه سرت سوخته پدر بال و پرم شبیه پرت سوخته پدر وجه تشابهی ست چقد بین ما دو تا نه عمه هم شد است پدر عین ما دو تا با گریههای عمه پدر گریه کردهام خیلی برای عمه پدر گریه کردهام عمه اگر نبود بدان دخترت نبود عمه اگر نبود دگر خواهرت نبود زخمی شده تمام سر و روی عمه ام آتش گرفت مثل خودت موی عمه ام بازار شام چادر من چنگ خورده است در پای نیزه ات به سرم سنگ خورده است لکنت زبان من اثر ضربهها نبود لکنت زبان گرفتهام از کوچهی یهود آن کوچهای که مرکز برده فروشی است آنجا که گفت اینکه به بنده فروشی است دیگر نمانده طاقتی به تنم پس مرا ببر چیزی نمانده است از بدنم پس مرا ببر (ابراهیم لآلی)
شهدای اسفند در آینه کتاب
خبرگزاری دانشجو - ۱۹ اسفند ۱۳۹۹
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، بهانه ما برای رفتن سراغ سرداران شهید اسفندماه در این بخش، بررسی کتابهایی است که درمورد این فرماندهان منتشر شدهاند تا بدانیم آیا این کتابها توانسته همه بخشهای زندگی این شهدا را به مخاطب معرفی کند یا همچنان حقمطلب ادا نشده و لااقل در... کتاب باغ انگور، باغ سیب، باغ آینه روایت مرتضی سرهنگی از زندگی شهید مهدی باکری است
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران