اخبار تاراس بولبا

۸۶ ساله امیدوار
ایسنا

این مرد ۸۶ ساله امیدش به چیست؟

خبر آنلاین - ۱۴ اسفند ۱۴۰۱
چهاردهم اسفندماه، یک سال به سن پرویز شهدی، مترجم زبان فرانسه اضافه‌ می‌شود؛ او با شوخی با سنش می‌گوید: «اگر از راست به چپ بخوانید، می‌شود ۶۸ سال اما اگر بخواهید از چپ به راست بخوانید، می‌شود ۸۶ سال؛ هرچند زیاد فرقی نمی‌کند.» او با بیان این‌که این روزها... تحصیلاتش را در رشته‌ زبان و ادبیات فرانسه انجام داده و از آثار، به «ماجراهای شگفت‌انگیز»، «شقایق و برف»، «فراتر از آرزو»، «پاک‌کن‌ها»، «راز بزرگ»، «ساعت گرگ و میش»، «شرق بهشت»، «خانواده‌ نفرین‌شده‌ کندی»، «ییلاق انگلیسی»، «آخرین فرد خانواده‌ موتزار»، «شب‌های سپید، روزهای خاکستری»، «ویکنت دونیم‌شده»، «برادران کارامازوف»، «جنایت و مکافات»، «در غرب خبری نیست»، «سال گذشته در مارین باد»، «جن حفره‌ای قرمز میان سنگ‌فرش‌های از هم جداشده»، «خاطرات خانه مردگان»، «دفترچه‌ها»، «آری‌یتا»، «فراز و نشیب زندگی بدکاران»، «تاراس بولبا»، «بارون درخت‌نشین» و «نفوس مرده» می‌توان اشاره کرد
۱۴:۰۵ رستگاری لاله‌های نارنجی فوتبال اروپا در جذاب ترین تقابل یورو ۲۰۲۰
پارس فوتبال

۱۴:۰۵ رستگاری لاله‌های نارنجی فوتبال اروپا در جذاب ترین تقابل یورو ۲۰۲۰

پارس فوتبال - ۲۶ خرداد ۱۴۰۰
بازی هلند و اوکراین در آمستردام بی گمان زیباترین بازی مسابقات یورو ۲۰۲۰ تا شب سوم بود . بازی که در یک سوی آن لاله های نارنجی با ستارگانی چون واینالدوم و فرانک دیونگ قصد داشتد سنت شبهای قبل مسابقات یعنی پیروزی تیمهای غرب اروپا بر تیم های شرق را ادامه...نیکولای گوگول در اوکراین به دنیا آمده است و بی گمان بسیاری شاهکار بزرگ ادبی او ” تاراس بولبا ” را می شناسند که در سال ۱۹۶۲ فیلمی به همین نام به بازی درخشان یول براینر و تونی کرتیس به نمایش در آمد

شعر "بله همین رنگ است" از اخوان ثالث

جام جم - ۱۸ آبان ۱۳۹۹
به گزارش جام جم آنلاین به نقل مجله اینترنتی پارسینو ، در مورد مهدی اخوان ثالث و شعرهای او باید گفت که اشعار او تم اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر می کشند؛ به علاوه این که دارای لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی... زودوزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد دیرکجا ؟ هر جا که پیش آیدبه آنجایی که می گویندچوگل روییده شهری روشن از دریای تر دامانو در آن چشمه هایی هستکه دایم روید و روید گل و برگ بلورین بال شعر از آنو می نوشد از آن مردی که می گویدچرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغیکز آن گل کاغذین روید ؟به آنجایی که می گویند روزی دختری بوده ستکه مرگش نیز چون مرگ تاراس بولبانه چون مرگ من و تو ، مرگ پاک دیگری بوده ستکجا ؟ هر جا که اینجا نیستمن اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانمز سیلی زن ، ز سیلی خوروزین تصویر بر دیوار ترسانمدرین تصویرعمر با سوط بی رحم خشایرشازند دیوانه وار ، اما نه بر دریابه گرده ی من ، به رگهای فسرده ی منبه زنده ی تو ، به مرده ی منبیا تا راه بسپاریمبه سوی سبزه زارانی که نه کس کشته ، ندرودهبه سوی سرزمینهایی که در آن هر چه بینی بکر و دوشیزه ستو نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بودهکه چونین پاک و پاکیزه ستبه سوی آفتاب شاد صحراییکه نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جاییو ما بر بیکران سبز و مخمل گونه ی دریامی اندازیم زورقهای خود را چون کل بادامو مرغان سپید بادبانها را می آموزیمکه باد شرطه را آغوش بگشایندو می رانیم گاهی تند ، گاه آرامبیا ای خسته خاطر دوست ! ای مانند من دلکنده و غمگینمن اینجا بس دلم تنگ استبیا ره توشه برداریمقدم در راه بی فرجام بگذاریم