اخبار تپه خرگوشان

ترانه های شاعر معاصر عبدالجبار کاکایی

جام جم - ۱۴ آبان ۱۳۹۹
به گزارش جام جم آنلاین به نقل بیتوته ، همان ابتدای تولد به همراه خانواده خود در عراق سکونت گزید و هنگامی که یک سال و نیم بیشتر نداشت به ایران بازگشت. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در زادگاه خود گذراند و تحصیلات خود را تا...! عشق گاهی سبب گم شدن خاطره هاست خواستم باز کنم با تو سر این گله را ********** پرسیدی و شرحی به جز حال خرابم نیست بیدارم و خاموش غیر از این جوابم نیست زهری به غایت تلخ در رگ جای خون دارم در خویش می‌پیچم گریز از پیچ و تابم نیست فانوس سرگردان این شهرم ولی افسوس جانم برامد از دهان و آفتابم نیست تا شب هراسانم غرورم هست و شورم نه تا صبح بیدارم خیالم هست و خوابم نیست در پای خود می‌ریزم و خاموش می‌سوزم پروای این اندوه بیرون از حسابم نیست آنقدر نومیدم که وقت تشنگی حتی ذوق توهم بین دریا و سرابم نیست پنداشتی دریای آرامم ولی از ترس روحم ترک برداشت و دیدی حبابم نیست ********** من گل خودروی کوهستانیم اهل  ایل بی سر و سامانیم ساقه‌ام در خاک این غربت‌سراست با بلوط پیر اینجا آشناست مثل دل های بزرگ اهل ایل مردمان خسته ابن سبیل من هم از این سنگلاخ ساده ام اهل این ایل غریب افتاده ام اهل ییلاق و رحیل کوچ ها آشنا با ردپای قوچ ها آه از ایلاتی و آوارگی زخمی تیغ “ابو قدارگی” زخم تلخ تسمه بر جان داشتن درد را در گُرده پنهان داشتن تن ز هُرم سوزناک آفتاب مثل رود “سیمره” در پیچ و تاب داشتن در سینه صدا بیشه شیر مثل”مانشت” از ابهت سر به زیر اشک ما جاری ز فرط خشم ما مثل “کنجاچم” ز کنج چشم ما ای ز جان غم بلانوشان سلام! بچه های “تپه خرگوشان” سلام! ای قلاقیران خروش نایتان “هفت چشمه”گریه شب هایتان از زمانی که تکلم کرده ایم ریشه مان را در زمین گم کرده ایم مانده ایم اینجا در اوج بی کسی گله های مرتع دلواپسی کو شبان این دل افروخته داغ ما صد نی لبک را سوخته اینک ای گل های خارستان و دود لاله های رُسته بر “چشمه کبود” اینک ای مظلوم بی سامان ایل ای زن پیوسته در حال رحیل ای پلنگ آیین چشم آهو سلام لاله دامان “دالاهو” سلام! ای ستون این دل ویران شده سر بر آورده، قلاقیران شده دست پیش آرید تا با هم شویم با تمام کوه ها محرم شویم بس که ما را شهر عادت می دهد خانه هامان بوی غربت می دهد