اخبار دروغ میگی

فیلم| سئوال خبرنگار از ترمپ: از این دروغ‌هایی ‌که ‌میگی پشیمون نیستی؟

آفتاب - ۲۴ مرداد ۱۳۹۹
آفتاب‌‌نیوز : ترامپ در جلسه توجیهی روز پنجشنبه در کاخ سفید، با سؤال غافلگیر کننده داته مواجه شد و سوال را با سؤال خود او پاسخ داد. ترامپ گفت: از چی؟(All the what?) به گزارش گاردین، خبرنگار هافینگتون پست با آرامش ‌و تکیه داده به صندلی، خطاب به...

قسمت صد و دوازده آپارتمان بی‌گناهان

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
   سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و دوازده 112Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۱۲ آپارتمان بی گناهان ۳۶-۱ ناجی نگاه بدی به صفیه می اندازد اما جلوی دخترش وانمود می کند که از دیدنش خوشحال شده. وقتی هان از صفیه می پرسد که چرا این کار را کرده، صفیه می... «یه چیز دیگه رو خیلی خوب فهمیدم! این که به راحتی دروغ میگی! » قسمت بعدی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و سیزده ۱۱۳ قسمت قبلی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و یازده ۱۱۱ Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۱۳ Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۱۱

قسمت صد و سی و نه آپارتمان بی‌گناهان

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
   سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و سی و نه 139Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۳۹ آپارتمان بی گناهان قسمت دوم_4 صفیه به سمت نریمان که گریه اش گرفته حمله می کند و موهای او را می گیرد و به سمت روشویی می برد تا باقی مانده کیک را تف... «این سومین باره که بهم دروغ میگی اینجی! به خاطر پسری که دو سه روزه میشناسیش به من دروغ میگی! اما این آخرین باره

قسمت صد و هفتاد و شش آپارتمان بی‌گناهان

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
   سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و هفتاد و شش 176Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۷۶ آپارتمان بی گناهان ۴۸-۲ آخر شب خان دستی را که از خانه جیلان برداشته بود برایش می برد و می گوید: «دیگه لازم نیست بیای!» او می خواهد برود که جیلان بازویش را... «دروغ میگی! ما نمی تونیم این کار رو بکنیم

قسمت بیست و سه آخرین تابستان

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
   سریال آخرین تابستان قسمت بیست و سه 23Akharin Tabestan Serial Part ۲۳ آخرین تابستان ۷-۲ سلیم به اتاق اکگون می رود و تکه ای از نامه ای که از بین نامه های مادر اکگون برای او نوشته بود و برداشته بود را به او میدهد و می گوید: «بیا... «باورم نمیشه! تو دروغ میگی! خودت نوشتیش! » سلیم نامه را به او میدهد و تنهایش می گذارد

قسمت چهل و پنج گودال

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
   سریال گودال قسمت چهل و پنج 45Çukur Serial Part ۴۵ گودال ۴۲-۳ بعد از این که دخترها از پیش سلطان می روند سنا به یاماچ زنگ می زند و از او می خواهد که بیاید. از طرفی هم کاراجا به اکشین و عایشه می گوید که چیزی از این... «دروغ میگی کاراجا؟ من بهت چی گفته بودم؟ گفتم بی خبر از من هیچ جا نمیرید! تو برش داشتی و بردیش پیش بابابزرگش

ماه پیشانو ؛ حامد فقیهی

تابناک - ۱۲ مهر ۱۴۰۱
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت ۴۸۰ کیفیت ۲۸۴ گفتمش آهای ماه پیشانو گفت جون جونمجون جونم آی جون جونمگفتمش بگو غنچه گل کو گفت لب بومجون جونم آی جون جونمگفتمش چرا ماه پیشانو نامهربونیگفت میخوام بسوزونمت تا قدرمو بدونیگفتمش فدای غمزه گردم دلخوشم که تو ره نومزه کردمپیش... کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت ۴۸۰ کیفیت ۲۸۴ گفتمش آهای ماه پیشانو گفت جون جونمجون جونم آی جون جونمگفتمش بگو غنچه گل کو گفت لب بومجون جونم آی جون جونمگفتمش چرا ماه پیشانو نامهربونیگفت میخوام بسوزونمت تا قدرمو بدونیگفتمش فدای غمزه گردم دلخوشم که تو ره نومزه کردمپیش پات میشینم دو زانو آخ ماه پیشانو جان ماه پیشانوگفتمش چرا ماه پیشانو جان تو بلاییجون جونم آی جون جونمگفت بلا نگو خرمن گیسوم هست طلاییجون جونم آی جون جونمگفتمش برات خونه میسازم از خشت و گلگفت اگه دومسم داری جام بده توی خونه ی دلگفتمش فدای غمزه گردم دلخوشم که تو ره نومزه کردمپیش پات میشینم دو زانو آخ ماه پیشانو جان ماه پیشانوگفتمش بیا ماه پیشانو پیمون ببندیمگفت باشه ولی قول بده که دائم بخندیجون جونم آی جون جونمگفتمش دروغ میگی ماه پیشانو تو مستیگفت که باور کن با تو میمونم تا تو هستیگفتمش فدای غمزه گردم دلخوشم که تو ره نومزه کردمپیش پات میشینم دو زانو آخ ماه پیشانو جان ماه پیشانو
این اسیر در یک قدمی شهادت ایستاد
خبرگزاری دانشجو

این اسیر در یک قدمی شهادت ایستاد

خبرگزاری دانشجو - ۲۶ مرداد ۱۴۰۱
 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، یکی از این قهرمانان اسیر «سعید نفر» نام دارد که به عنوان نیروی تخریب‌چی به خنثی سازی مین مشغول بوده است. او زمانی فرماندهی یک گردان را در قرارگاه نجف اشرف برعهده داشته است. این آزاده روایت می‌کند: « متولد ۱۳۴۴ هستم و در... «تو دروغ میگی، تو پاسداری و من تو رو می‌کشم

سریال آخرین تابستان قسمت ۲۵

پندار - ۷ فروردین ۱۴۰۱
سلیم به اتاق اکگون می رود و تکه ای از نامه ای که از بین نامه های مادر اکگون برای او نوشته بود و برداشته بود را به او میدهد و می گوید: «بیا بخون و ببین من مادرت رو از کجا میشناختم. مادرت اگاهانه تصمیم خودش رو گرفت. «باورم نمیشه! تو دروغ میگی! خودت نوشتیش! » سلیم نامه را به او میدهد و تنهایش می گذارد
ارتفاع دیوار سبب شک قضات دیوان در وقوع زنای به عنف شد
خبر آنلاین

ارتفاع دیوار سبب شک قضات دیوان در وقوع زنای به عنف شد

خبر آنلاین - ۵ دی ۱۴۰۰
جلسه رسیدگی ام که  دردادگاه کیفری۱ تمام شد فریاد ملتمسانه ی بیرون ازدادگاه توجه ام را جلب کرد. تصویر جوان  دستبند به دست و با پاهای قفل شده به زنجیردرازکشیده روی سنگفرش های یکدست سیاهِ راهرو با فریادهایی که خبر از بخت سیاه وآینده ی ویران شده اش می داد...حق داری بهم تُف کنی،حتما دلت خنک شد، شنیدی حکمم اعدامه؟ برو دعا کن که زنده نمونم وگرنه تلافی اشک های ننه ام سرت میارم ، بی شرف تو نبودی که دم به دقیقه برام پیامک میزدی داخل باغ دایی ام تنها م بیا پیشم!  چرا نمیگی خودت خواستی؟از کی می ترسی؟مگه نگفتی با همین چیزی که خوندم ما به هم محرم شدیم و فوقش بابام بفهمه چهارتاکمربند میزنه خلاص، یعنی درد ۴تاکمربند از داغ دل ننه ی من بیشتره چرا به همه عالم و آدم حتی به خودت هم دروغ میگی