اخبار من میخوام برم

دلنوشته عادل تبریزی در غم کارگردان بزرگ سینما/ مهرجویی و رسم رستگاری در سینمای ایران

خبرگزاری میزان - ۲۳ مهر ۱۴۰۲
خبرگزاری میزان - متن دلنوشته عادل تبریزی برای زنده‌یاد داریوش مهرجویی که در اختیار خبرگزاری میزان قرار گرفته، به شرح زیر است: «شانزده ساله بودم! معلم خوب و هنرمند هنرستان سینما ی مشهد (آقای مهدیزاده) را بین ازدحام شلوغی اتوبوس شهری هفت صبح  دیدم. ایستاده‌ دست‌هایمان به میله اتوبوس... «عادل می‌خواهی رستگار شوی و بیاموزی، فیلم‌های داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی را صد بار ببین و به کلاستون اعلام کن که امروز بعدازظهر من میخوام برم سینما «بانو» را ببینم، هر کی دوست داشت با من بیاد!»  از سر کلاس یاد گرفته بودیم فید در سینما یعنی گذر زمان طولانی! اما همان روز در سینما آفریقا در صحنه کشته شدن گربه بانو و مواجهه بانو با جنازه گربه تصویر فید قرمز شد

«یاسر» – قتل حکومتی یاسر بهادرزهی به روایت گلرخ آزاد

رادیو زمانه - ۱۳ خرداد ۱۴۰۲
کودکان جانباخته در قیام ژینا تا یازدهم آذر ۱۴۰۱ در جریان قیام ژینا بیش از ۷۰ کودک دو تا هفده ساله به دست نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی کشته شدند. برخی از این کودکان شهره آفاق‌اند و برخی گمنام. نشریه ادبی بانگ در چارچوب یک کار کارگاهی در تلاش است... راهو بلدی؟ گم نشدی؟ – بلدی… بلدی؟ – می‌گم راهو بلدی؟ من میخوام برم اینوری

قسمت دویست و نود و هشت گودال

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
   سریال گودال قسمت دویست و نود و هشت 298Çukur Serial Part ۲۹۸ گودال ۱۰۶ – ۳ شب وقتی که سلیم به خانه برمی گردد با محبت به کاراجا سلام میدهد و از او می خواهد که با هم صحبت کنند. آنها به اتاق ادریس می روند و سلیم می...« من میخوام برم

قسمت چهارصد و پنج گودال

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
   سریال گودال قسمت چهارصد و پنج 405Çukur Serial Part ۴۰۵ گودال قسمت ۹۵ در کوچه های گودال، خبر گلوله خوردن یاماچ توسط جومالی پخش می شود. عمو و سلیم و وارتلو با ترس و نگرانی خودشان را به قهوه خانه می رسانند و با دیدن حال و روز یاماچ... «اگه اجازه بدی من میخوام برم

از کف خیابان تا بند ۲۰۹؛ رنجنامه حامد کریمی، زندانی سابق

هرانا - ۲۱ فروردین ۱۴۰۱
    خانه  > slide, سایر گروهها  >  از کف خیابان تا بند ۲۰۹؛ رنجنامه حامد کریمی، زندانی سابق  تاریخ : ۱۴۰۱/۰۱/۲۱  دسته : slide,سایر گروهها   لینک کوتاه :  کد خبر : ۱۷۱۰۹۵۳۰ چاپ خبر از کف خیابان تا بند ۲۰۹؛ رنجنامه حامد کریمی، زندانی سابق خبرگزاری هرانا – حامد کریمی،... آخر شب بود زیر پتو گریه کردم و همش میگفتم چرا آخه؟ چرا؟ چرا نمیخره؟ و گریه میکردم بعد یه مدت که مادر فهمید هادی معتاد شده گفت من میخوام برم رودهن یه سرایداری میخوام بگیرم و زندگی کنم به منم گفت تو باید بیای من مخالفت کردم گفتم من نمیام میخوام بمونم همین رباط کریم پیش حسین آقا و کار کنم