اخبار وقتی تو نیستی
چالشهای زنان کولهگرد در ایران: پای رفتنمان را زنجیر نکنید
رادیو زمانه - ۱۴ بهمن ۱۴۰۲
زنان گردشگر برای پاسخگویی به نیازهای روح بیقرار و ماجراجوی خود رهسپار سفر میشوند. برخی از آنها زنانی مستقل، تحصیلکرده و شاغلاند. آنها با پیوندزدن توانمندیهای خود به جسارت و شجاعت، مبلغانی تمامعیار در عرصۀ گردشگری زنان هستند؛ اما تأسفبار است که در بستر کنونی جامعۀ ایران زنان، چه... «بارها شده به دوستم که اون هم دختر کولهگردیه، توی فضای مجازی پیام دادن که وقتی تو نیستی شوهرت غذا چی میخوره؟ سفر میری همسرت تنهایی چیکار میکنه؟ در درجۀ اول همه نگران این هستن که تو شوهرت رو چیکار میکنی
شاعران فجر سرودههای نو خود را خواندند
خبرگزاری مهر - ۲ بهمن ۱۴۰۱
به گزارش خبرگزاری مهر، سومین محفل ادبی هفدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر با عنوان «شعر نو» چهارشنبه ۲۸ دی در سرای کتاب خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد. در این محفل علی محمد مودب، وحید ضیایی، اسماعیل محمدپور، علیرضا قزوه، زهرا محدثی خراسانی، عبدالرحیم سعیدیراد، یدالله گودرزی، صادق رحمانی،... اُ بچَّه! دیر شد بیگاه شد، ببین گویا درخت توت دوشیده شیر تازه و شیرین خاک را چادر نماز تو تا پهن میشود بر خاک و آفتاب من در ابر شاخسار پر از توت انگار کن که روح تو باشم پرواز میدهم باران توت را تا کودکانت اینهمه شادی را بردارند صبحانه نان گرم تنوری صبحانه شیر داغ صبحانه مثکه، خنده و آرامش صبحانه باز خورشید صبحگاه که میتابد خورشید صبحگاه که میتابد زن آن سوی دریچه گویا درخت گل گلهای گُلگلاب ای مؤمن صبور! مادر! دُرّ یتیم من! ای زن تو از سلالۀ پیغمبری مگر کاینگونه تا همیشه عطر گل محمّدی از نامت میریزد پیوسته در شیشههای روح در خاطرات شادی و اندوه یا صبحها مگر در آن نماز سادۀ خوابآلود دست قنوت تو مثل قنات نور به کوثر رسیده بود کاینگونه نور را چون توت از شاخه چیده بود خورشید صبحگاه نمیتابد وقتی تو نیستی خورشید صبحگاه که میتابد ای خانههای گنبدی خاکی آن آفتاب کو؟ جوی وضوی صبح درِ حولی معنای آب کو؟ آن کوزه گلینِ صمیمی کو؟ کو کوزهای که مستی ما بود؟ ای ریسههای منتشر بید! ای چشمهای برگ! آیا ندیدهاید کجا گم شد؟ آن روسری که باز ندیدیمش تا بود و بود ما پسرانش هم ای ساقۀ معطّر گلهای گُلگلاب! آن دست کو که هستی ما بود؟ چون شاخۀ شکستۀ گلهای پرپرم ای وای مادرم؟ کو؟ کو؟ آن شاخسار پُربَر زردآلو آن سایهسار سیب آن سایۀ عزیز و کریم توت بابا! کجاست؟ کو؟ ای خواهران من! در چهرههایتان آن چهرۀ مقدّس جاوید لبخند میزند بسیار خستهام باز چون کودکی که از مرکب با صورت اوفتاده به خاکم دندان گفتگو که ندارم تا درد خویش را بشمارم مادر! مادر! مادر! من باز هم مریض تو هستم محتاج اینکه مرهمی از مهرت بر بازوان درد ببندی محتاج شیر گرم محتاج تلخِ مزّۀ مُملایی یادت که هست؟ آن روز سخت را من با دهان به خاک که افتادم دستان مهربانی تو موسیقی لطیف شفا بود چشمت نگاه گرم خدا بود مادر بیا به خواب من و باز لالاییای بخوان ای آفتاب جان من، ای ماه! با آن نوای مهر که میتابد تا هست در رگان من انگار
قسمت چهارصد و شصت و چهار گودال
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
سریال گودال قسمت چهارصد و شصت و چهار 464Çukur Serial Part ۴۶۴ گودال ۶۵ وارتلو به سیزده سالگی اش رسیده است. با یک گروه قاچاقچی همراه شده است. ته مانده غذاهایشان را می خورد و در کنار قاطرهایشان می خوابد. هنگام قاچاق از مسیرهای مین گذاری شده، او و... وقتی تو نیستی با اسباب بازی هات من بازی می کنم
سرنوشت وحشتناک زنی که با دوست صمیمی شوهرش رابطه نامشروع داشت + عکس و جزئیات
فردا - ۱ مرداد ۱۳۹۹
به گزارش فردا، زن و مرد متهم در پرونده ای که شش سال با فریب های شان آنرا عقب انداخته بودند، بالاخره محاکمه شدند، و زن جوان به تمام خیانت هایش اعتراف کرد و « مغول » را متهم اصلی خواند. آن ها به محل ارتکاب جنایت واقع هدایت... ما بتازگی به اینجا نقل مکان کرده ایم اما همسرم همیشه می گفت این خانه روح دارد!! وقتی تو نیستی صدای عجیبی به گوشم میرسد که میترسم!… اینگونه بودکه قاضی ویژه قتل عمد مشهد دستور دستگیری و بازجویی از مغول را در حالی صادر کرد که قبل ازآن، بررسی های نامحسوس چندین روزه، درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی همسر مقتول نیز با دستور وی صورت گرفته بود
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران