اخبار ویدا فرهودی
بارانی...، ویدا فرهودی - Gooya News
گویا - ۱۸ بهمن ۱۴۰۲
من ابریام بارانیامای غم کجا میرانیام خاموشی بعضم مبین دریاییام توفانیام تیغ گل عشقی اگر از پردهی ذهنم گذر تا در خراب آباد دل گلگون شود ویرانیام آتشفشان سرکشم آهی زجان گر برکشم پروا کن از آرامشم آتش دلی عصیانیام خاک ره بیهودگی روبم به صد شوریدگی در فصل... من ابریام بارانیامای غم کجا میرانیام خاموشی بعضم مبین دریاییام توفانیام تیغ گل عشقی اگر از پردهی ذهنم گذر تا در خراب آباد دل گلگون شود ویرانیام آتشفشان سرکشم آهی زجان گر برکشم پروا کن از آرامشم آتش دلی عصیانیام خاک ره بیهودگی روبم به صد شوریدگی در فصل کولاک ستم دی گونهام بورانیام در جستجویام تا ابد پیک بهارم تا رسد از داغ خونین لالهها چون ظهر تابستانیام ای دانهی شوریدگی بی تاب کن بیهودگی تا نوبت روییدنت درکنج غم زندانیام خلوت نشینام گر کنون آیم شبی از خود برون از من چه میپرسی که چون؟ در بستر حیرانیام ویدا فرهودی
خیزش، ویدا فرهودی - Gooya News
گویا - ۲ مرداد ۱۴۰۲
آتش دلم و حرمان بی چاره مینمایدچون کولی کلامم شولای خود گشاید شوریدهام و مستی، از عنفوان هستیافشانده بر ضمیرم، شور و شری که باید آن میبَرد سخن را، رقصان به صحن رؤیاوین گویدم که شَرّ را، فریاد میزُداید فریاد چون صدا را، فرمان دهد به غوغاتا سلطهی خموشی... آتش دلم و حرمان بی چاره مینمایدچون کولی کلامم شولای خود گشاید شوریدهام و مستی، از عنفوان هستیافشانده بر ضمیرم، شور و شری که باید آن میبَرد سخن را، رقصان به صحن رؤیاوین گویدم که شَرّ را، فریاد میزُداید فریاد چون صدا را، فرمان دهد به غوغاتا سلطهی خموشی بر زندگی نپاید افزون بر آن زنم من، افشانده دامنم منبی ذرهای محابا، بر عشق و هر چه زاید سنگم زند اگر کین، با نام عقل یا دینهر زخم خون چکان بر زیباییام فزاید بنگر مرا ز"لیلا" وز نسل "ویس"و"عذرا"""میراث مانده بر جا، آن گونهای که شاید بیهوده نیست این سان، کلکم به وقت عصیانگاهی ز مهر و گاهی، از قهر میسُراید آن میشود فدایی، در راه آشناییوین میدَرَد ریا را، زاهد اگر که آید ای آن که میگدازی، از آتش نیازیبرخیز تا ببینی عشقات چه سان ستاید با خیزشات گریزی، از تو به تویِ ظلمتور نه به یک تَلَنْگُر وَهمات همی رباید گر بسته دست و پایت با ریسمان کتماناین معجزه هزاران بندات ز پا گشاید ویدا فرهودی
چند رباعی، ویدا فرهودی - Gooya News
گویا - ۷ تیر ۱۴۰۲
* * * از هرچه بهار شادترت میخواهمآزاد تر از کبوترت میخواهمشب چون بکشد به قامتت چتر سکونتاجی ز ستاره بر سرت میخواهم ***ای باغ به گل مجال اعجاز بدهدر شعر مرا توان ایجاز بدهتا ذره به ذره گویم از خاک وطنهمواره مرا فرصت ابراز بده***ای شعر چه بی... * * * از هرچه بهار شادترت میخواهمآزاد تر از کبوترت میخواهمشب چون بکشد به قامتت چتر سکونتاجی ز ستاره بر سرت میخواهم ***ای باغ به گل مجال اعجاز بدهدر شعر مرا توان ایجاز بدهتا ذره به ذره گویم از خاک وطنهمواره مرا فرصت ابراز بده***ای شعر چه بی قرار میآییاز سمت کدام کوی یار میآیی؟هم نسلِ هزاران غزل سرسبزیافسوس که با وَهْم کنار میآیی***هر بار که از عشق مدد میجویمبیتی دو سه با یاد وطن میگویمگاهی چو دماوند کشم سر به فلکگه تلخی واژه در خزر میشویم ویدا فرهودی
زخمی، ویدا فرهودی - Gooya News
گویا - ۲۲ فروردین ۱۴۰۲
کشتند شرافت را، بر تیرک شیطانی آنان که نمیجویند جز فتنه و ویرانی فرمان پلشتی را بی وقفه بگردانندبر تارک شیدایی آن گونه که میدانی خونین شده آزادی، زخمی است تن شادیتا هست صدا در بند، در سینهی زندانی بر تخت نشست آوَخ، خصم سخن و فریادلافیدن او تنها،... کشتند شرافت را، بر تیرک شیطانی آنان که نمیجویند جز فتنه و ویرانی فرمان پلشتی را بی وقفه بگردانندبر تارک شیدایی آن گونه که میدانی خونین شده آزادی، زخمی است تن شادیتا هست صدا در بند، در سینهی زندانی بر تخت نشست آوَخ، خصم سخن و فریادلافیدن او تنها، مُهری است به پپشانی در گفتن منفورش، با لهجهی شیّادیمسموم کند گل را در فصل گل افشانی مسموم شود با او، بس غنچهی زیبا روماری است که پیچیده، بر پیکرانسانی میغرد و میشورد، بیداد بلا بارشبر بسترهستی با ترفند مسلمانی! آواز بمیراند، با حیلهی مخدوششبر سقف سخن هر چند عشق است به مهمانی بیداد اگر جوید، خاموشی کشتن راپیداست نگون دستش، بر گردن ویرانی! ویدا فرهودیبهار ۱۴۰۲
گلی ز نسل شقایق، ویدا فرهودی - Gooya News
گویا - ۱ فروردین ۱۴۰۲
صدای طاقت گل، بی قرار میآیدو اشک شوق چه بی اختیار میآید سرشک پاک برای حضور صادق گلبه رغم سعی خزان، مژده بار میآید هزار توی نفاق کهن نَوَردیدهاگر چه خسته ولی پایدار میآید بیا ز پنجرههامان غبار را برگیرکه عطرِطی شدن انتظار میآید اگر چه باغچه چندی ز... صدای طاقت گل، بی قرار میآیدو اشک شوق چه بی اختیار میآید سرشک پاک برای حضور صادق گلبه رغم سعی خزان، مژده بار میآید هزار توی نفاق کهن نَوَردیدهاگر چه خسته ولی پایدار میآید بیا ز پنجرههامان غبار را برگیرکه عطرِطی شدن انتظار میآید اگر چه باغچه چندی ز سبزه عاری بودبه یمن سرخیِ گل نَک بهار میآید گلی زنسل شقایق، شکفته بی پروابه قصد هَدم سکون استوار میآید و در پیام زلالش مرور تجربهها ستتهمتنانه و آرش تبار میآید هر آن که چهرهی او را به خار کینه خلیدکنون ز کردهی خود شرمسار میآید عجب مکن که سرودش به سرخی ایمانز بطن خفتهی این شام تار میآید! که شب ورای سیاهی ستاره میزایدیکی اگر که بمیرد، هزار میآید صدای طاقت گل هم اگر شده پرپرهماره خاطرهاش با بهار میآید ویدا فرهودی
ایرانیان در نامهای به دبیرکل سازمان ملل: حمله شیمیایی به مدارس ایران بدون مشارکت سازمانهای اطلاعاتی رژیم ممکن نیست
آر اف آی - ۱۷ اسفند ۱۴۰۱
تبلیغ بازرگانی امضاکنندگان این نامه که ۲۴۰ نام در پای آن دیده میشود، با اشاره به مسمومیتهای مکرر که در سه ماه اخیر در ایران روی داد، میگویند که حملههای سازمانیافته در این ابعاد، نمیتواند بدون استفاده از امکانات دولتی و مشارکت سازمانهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران انجام بشود.نامه ارسالی به آنتونیو گوترش، به امضای احمد علوی، الهه امیرانتظام، ایرج نیری، ایریس فرخنده، بهروز خلیق، بیژن شاهمرادی، پرویز نویدی، پریچهر نعمانی، جلال علوینیا، حسن شریعتمداری، حسین علیزاده، حسین نوشآذر، حمید فدوی، حمیدرضا جاودان، خورشید فدوی، رضا اکرمی، رضاعلامهزاده، سیدعلیاکبر موسوی خویینی، شهاب عموپور، عباس بختیاری، عفت ماهباز، فرامرز بهار، فرهاد نعمانی، فواد روستائی، قاسم شعلهسعدی، کاظم علمداری، کاظم کردوانی، محمد اولیائی فرد، محمدرضا شاهید، منصور تأیید، مهرداد درویش پور، ناهید امیری، ویدا فرهودی و یوسف عزیزی بنیطرف نیز رسیدهاست
ایرانمان، ویدا فرهودی - Gooya News
گویا - ۷ بهمن ۱۴۰۱
میوزد شعری دگر بر سینهی ایمانمانمیشود سرخ از شقایق پهنهی ایرانمان سرخیاش چونان شرابی میچکَد بر وَهَمِ زردشادمانی تا شود جاری به هر شریانمان بند را بگشاید از پای نهفته گفتههامیرهَد شوریدگی از دخمهی زندانمان تا که آوازی بنوشد عاقبت شهرِ خمودنغمهها جوشنده در بالیدن عصیانمان بی هراسی آسمان... میوزد شعری دگر بر سینهی ایمانمانمیشود سرخ از شقایق پهنهی ایرانمان سرخیاش چونان شرابی میچکَد بر وَهَمِ زردشادمانی تا شود جاری به هر شریانمان بند را بگشاید از پای نهفته گفتههامیرهَد شوریدگی از دخمهی زندانمان تا که آوازی بنوشد عاقبت شهرِ خمودنغمهها جوشنده در بالیدن عصیانمان بی هراسی آسمان زایندهی رنگین کمانرنگ رنگش رخت نو بر پیکر عریانمان تقیه را میروبَد آن گه پرتو آزادگیروشنایی جانشینَ چادر حرمانمان رد پایش را ببین بر تارک بی تاب خودگیسوانت مو به مو افشانده بر دامانمان لُر، عرب با ترکمن، کُرد و بلوچجملگی پاینده تا آبادی ایرانمان ویدا فرهودیبهمن ماه ۱۴۰۱
بهارتر، ویدا فرهودی - Gooya News
گویا - ۱۰ دی ۱۴۰۱
سکوت را چو بشکنی صدا سرود می شود بهار مان بهار تر از آن چه بود می شود پرنده وَش کمی بخوان! غم ِ قفس ز دل بران! ببــین ملال ِ سالیــان، چگونــه دود می شود پس ِ جمود میله ها و رنگ سـُربی ِ فضا هوا پر از...
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران