اخبار چزاره زاواتینی

سوءتفاهمی به نام سینمای اجتماعی

جام جم - ۲۸ خرداد ۱۴۰۲
این که «آیا در سینما، گونه یا ژانری به نام سینمای اجتماعی وجود دارد؟»، حداقل در سطح مکتوبات و نظرات منتشرشده در طول این حدود ۱۴۰ سالی که از پیدایش هنر هفتم می‌گذرد، پاسخ منفی است. بدون آن که بخواهم به مقوله ژانر و ژانربندی در تئوری‌ها و نظریات منتقدان... همین سلطه مهیب بورژوازی در برخی آثار میکل آنجلو آنتونیونی که به فیلمسازی مولف و حتی فلسفی معروف است، مانند آگراندیسمان یا صحرای سرخ با تاکیدات بصری و تصویری عامل سرگشتگی و بی‌هویتی انسان‌ها قرار گرفت و اشرافی‌گری حاصل از آن در سه‌گانه او یعنی «شب، حادثه و کسوف» باعث از هم گسیخته‌شدن روابط دوستانه و خانوادگی نشان داده شد، همان گونه که در سینمای ژان رنوار به‌خصوص قاعده بازی ، اساس و ریشه درهم‌ریختگی روابط اجتماعی و قتل‌ها و انحرافات اخلاقی بود و همان طور که در«دزد دوچرخه» چزاره زاواتینی و ویتوریو دسیکا، عامل اصلی بدبختی و دربه‌دری برونو و پدرش به نظر آمد و در «معجزه در میلان»، حلبی‌نشینان را به چالش کشید!سینمای استاندارد جهان برای تولید فیلم‌هایی که مشکلات اجتماعی را مطرح سازند، حضور جامعه‌شناسی و کارشناسی اقتصادی و اجتماعی را در کنار فیلمنامه‌نویسی ضروری دانست، به همین جهت بود که مثلا وقتی در سینمای گنگستری، وجه اجتماعی ماجراها مد نظر قرار گرفت، روزنامه‌نگاران اجتماعی مانند بن هکت و جان برایت و کوبک گلاسمون وارد عرصه فیلمنامه‌نویسی شدند تا در فیلم‌هایی مانند صورت‌زخمی (هاوارد‌هاکس)، سزار کوچک (مروین لروی) و دشمن مردم (ویلیام ولمن) ورای یک ماجرای جنایی، به تاثیر جامعه در تبدیل افرادی همچون تونی لامونته و ریکو به گنگسترهای مخوف و توصیف موقعیت‌هایی که محیط رشد و پرورش آنها به شمار آمده، بپردازند